زخم دستِ شاگردان مدرسه – نامه سوم
بسمه تعالی – گزارش شماره سه
سلام علیکم
احتراما به استحضارمی رساند در روزجاری، راس ساعت هشت صبح به مدرسه ابتدایی آیندگان فردا وارد شدم.
در بدو ورود از آقای مدیر خواستم تا تعدادی از دانش آموزان کلاس های مختلف را تک به تک و به نوبت به دفتر مدرسه احضار کنند. با دستور آقای مدیر، آقای ناظم به ترتیب و به طور کاملا منظم، دانش آموزان را از کلاس ها به سمت دفتر مدرسه هدایت نمودند و بنده شروع به پرسش در زمینه زخم انگشتان نمودم.
از کلیه دانش آموزانی که به دفتر احضار شدند سوال کردم: چرا و چگونه انگشت دستشان زخمی شده است؟.
در این جا پاسخ برخی از دانش آموزان را به عرض می رسانم. پوزش من به جهت نقل قول دانش آموزان با زبان محاوره را بپذیرید، قصد بنده از ذکر عین گفته های ایشان، در جریان قرارگرفتن دقیق آن مقام عالی در روند بازرسی و تحقیق موضوع است.
-: آقا اجازه ، رفته بودیم بقالی پنیر بخریم ، انگشتمون رو کردیم داخل پیت پنیر، لبه پیت تیز بود انگشتمون برید.
-: آقا به خدا تقصیر ما نبود، داشتیم با تیزی، دو شاخ تیرکمون مون رو می تراشیدیم، نوک تیزی انگشتمون رو زخمی کرد.
-: آقا به جان مادرمون ما همینجوری وایساده بودیم، شیشه پنجره زهرا خانوم اینا شیکسته بود، همینجوری دستمون خورد به شیشه شیکسته، همینجوری انگشتمون برید.
-: آقا ما بابامون قصابی داره، توی دکون بابامون گوشت روی استخون رو میتراشیدیم، نوک چاقو نوک انگشتمون رو برید، همیشه می بره، ماله بابامون هم می
بره.
-: آقا پشت خط، فوتبال بازی می کردیم، یکی رومون فول کرد، خوردیم زمین، به ابرفض انگشتمون اونجا زخمی شد.
-: آقا به جان مادرمون ما میخواستیم بیایم مدرسه عجله داشتیم، دستمون لای در خونمون موند زخمی شد.
این چند سطر، بخشی از پاسخ ها بود و باقی دانش آموزان نیز پاسخ هایی مشابه دادند و تصور می کنم شما هم با خواندن آنها متوجه شده باشید که پاسخ ها کمی غیر معقول جلوه می کنند.
از آنجایی که متاسفانه از پاسخ دانش آموزان نیز به نتیجه ای نرسیدم از آقای مدیر خواستم، برای فردا، تعدادی از اولیا را به مدرسه دعوت کنند تا موضوع را از طریق ایشان جویا شوم.
پس ازنگارش این گزارش راس ساعت دو مدرسه را ترک کردم.ومنا… التوفیق،والسلام
بازرس اداره بازرسی سازمان آموزش وپرورش منطقه … تهران
زخم دستِ شاگردان مدرسه – نامه چهارم
بسمه تعالی – گزارش شماره چهار
سلام علیکم
احتراما به استحضارمی رساند در روز جاری، راس ساعت هشت صبح به مدرسه ابتدایی آیندگان فردا وارد شدم.
عطف به گزارش شماره سه و مطابق هماهنگی به عمل آمده با آقای مدیر، در پایان وقت اداری روز گذشته با مراجعه حضوری خدمتکار مدرسه به منازل دانش آموزان، تعدادی از اولیا به مدرسه دعوت شدند.
از تعداد چهل و هفت نفر اولیای دعوت شده، در طول روز جاری فقط پنج نفر به مدرسه مراجعه نمودند.
ابتدا پدر یکی از دانش آموزان کلاس پنجم به دفتر مدرسه مراجعه نمود.
شغل پدر این دانش آموز قصابی است، فرزند ایشان بعد از ساعت پایان مدرسه، در مغازه قصابی، پدر را کمک می کند. از منظر آقای قصاب، زخم انگشت دست فرزندش طبیعی است، او دست خود را نیز به بنده و آقای مدیر نشان داد که زخمهای متعددی داشت و یکی از انگشت ها نیز گویا سال ها پیش زیر ساطور قصابی قطع شده و ناقص بود، ایشان از این که برای موضوعی بی اهمیت به مدرسه فرا خوانده شده اند و از کسب و کار افتاده اند عصبانی و با آقای مدیر کمی درگیر شدند که با پادرمیانی بنده و آقای ناظم و نهایتا با سلام و صلوات ایشان را روانه قصابی کردیم.
پس از آقای قصاب، مادر یکی از دانش آموزان کلاس اول به دفتر مدرسه مراجعه نمود.
مادر فوق الذکر آذری بودند و متاسفانه کلا زبان فارسی نمی دانستند، فرزند ایشان را از کلاس احضار کردیم تا گفتگوهای مان را ترجمه نماید، به طور کلی در مقابل هر آنچه که سوال کردیم ، پاسخ دادند که «فرزندم راست می گوید» .روز گذشته از دانش آموز مربوطه در زمینه زخم سوال کرده بودیم و پاسخ داده بود که برادر کوچکترش انگشت او را گاز گرفته و زخم شده است.
متاسفانه صحبت های من با اولیای دیگر نیز به همین ترتیب، نتیجه خاصی را به همراه نداشت.
از نظر اولیایی که به مدرسه مراجعه نمودند، زخم انگشت دانش آموزان امری است طبیعی و نه انگشتان دست بلکه دیگر اعضا نیز به دلیل شیطنت های کودکانه و بازی های مهیج زخم می شود و جای نگرانی ندارد.
همانطوری که صبح امروز در صحبت های تلفنی با جنابعالی عرض نمودم متاسفانه ما با مسئله بغرنج و مبهمی مواجه هستیم و بنده کاملا اهمیت موضوع را درک میکنم و همه تلاش خود را در جهت کشف این مهم به انجام میرسانم، همچنین پیرو کسب تکلیف از آن مقام عالی، با آقای مدیر جهت دعوت از پزشک معتمد، هماهنگی های مورد لزوم به انجام رسید. پزشک معتمد فردا در مدرسه حضور خواهند یافت و دانش آموزان را ویزیت خواهند نمود.
پس ازنگارش این گزارش راس ساعت دو مدرسه را ترک کردم.
ومنا… التوفیق، والسلام
بازرس اداره بازرسی سازمان آموزش و پرورش منطقه … تهران
قسمت اول قسمت دوم قسمت سوم قسمت چهارم