دختر بودن

دختر بودن 3

اولین بار

و روايت می‌کنم لحظه‌ای را که برای اولين‌بار جلوی معشوقی عريان شدم. برای من اين‌گونه عريان شدن اتفاق مهمی بود، چيزی در حد اعتراف به عشق. و لحظه‌لحظه کندنِ لباس‌ها، ترديدهايم و نوازش‌های اطمينان‌بخش‌اش را به ياد دارم.

حالا که با فاصله به آن روز نگاه می‌کنم می‌بينم که بيش از عشق، آن زمان درگيرِ کنجکاوی بودم. عريانی معنای ديگری هم برايم داشت: نزديکیِ زياد به معشوق و تا يکی شدن با وجودِ او قدمی برداشتن.

برای خودم هم جالب است که کنجکاوی‌ام بيشتر معطوف به تنِ خودم بود تا تنِ معشوق و شايد کمی هم معطوف به واکنشِ معشوق به ديدنِ تنم. بعدتر، وقتی کمی فکر کردم، از اين حالت کنجکاوِ گيج خيلی بدم آمد و دلم خواست چيزهای ديگری از مواجهه تنم با تنِ ديگری کشف کنم.

اما فرصت‌ها محدود بود و بدتر از آن ذهنم –شايد هم تربيتم، شايد هم ترس از سوءاستفاده‌های محتمل- نمی‌پذيرفت بدونِ رابطه‌ای عاطفی با کسی همخوابه شوم. و به شدت می‌خواستم که بدانم و تجربه کنم. جای ديگری اگر بود و فرهنگ ديگری و جامعه‌ای ديگر، شايد روسپی مردی را می‌خواستم و پول می‌دادم تا تنِ خودم را در مواجهه با او بيشتر بشناسم. شايد.

دختر
بوسه‌اش تلخ بود و شیرین. تلخ بود از سیگارِ ساعتِ قبل کشیده. و شیرین بود، شیرین بودنی! همراه با احساسِ بی‌نظیرِ بوسیدنِ لب‌هایی ظریف‌تر از آن‌چه خود داری. و فقط بوسه نبود. لذتی بود که دوچندان بود: لذت می‌بردی، و لذت می‌بردی که می‌دانی او چه لذتی می‌برد.

اضافه؟
دختر با چهره‌ای خیلی جدی می‌گوید: دو طرفِ اضافه‌ات رو بگیر. و بعد با مهارت کاردِ آغشته به موم را به موهای اندامِ جنسی‌ام می‌کشد. و بعد کمی درد.
قبل‌تر هم از دختر سؤال کرده بودم که چرا می‌گویی «اضافه»؟ این کلمه از کجا به ادبیاتِ اپیلاسیون‌دارها وارد شده؟ چه کسی فکر می‌کرده که عضوِ جنسیِ زن اضافه است؟ چرا در آرایشگاه‌ها و اپیلاسیون‌گاه‌ها، که علی‌القاعده بدنِ زن در مرکزِ توجه است، اندامِ جنسیِ زنانه این‌طوری نامیده می‌شود؟

آدامس
بی‌تابانه تنِ همدیگر را می‌خواستیم. درِ خانه باز شده و نشده، لباس و کفش درآورده و نیاورده، بوسه‌های شدید…
دو-سه ساعت بعد، سرِ میزِ شام:
-توی راهِ خونه آدامس تو دهنم بود.
-…
-تو قورتش دادی یا من؟

بدونِ عنوان
این روزها احساس می‌کنم قضاوت نمی‌شوم. شاید هنوز نگاه‌های قضاوت‌گر به این سو باشد اما احساسِ رهاییِ خوشایندی دارم. کاش مواظبِ این احساس‌ام باشم.

 وبلاگ دختر بودن

وبلاگ « دختر بودن» تا آنجا که ما اطلاع داریم اخرین بار دو سال پیش به روز شده است.  نویسنده این وبلاگ صمیمیت و صراحتش گاهی حتی از  قدرت انعکاس یک آینه هم بیشتر می شود. در برابر آینه، آدمها گاهی نشانه های فرهنگ و تربیتی را که با آن  خوگرفته اند را تشخیص می دهند و خود را شاید ناخودآگاه سانسور می کنند.

More from مرد روز
مرام زندگی سرکش جک لندن
نویسنده مشهور امریکایی جک لندن با قصه هایی  نظیر«سپید دندان» و«آوای وحش»...
Read More