می گویند هفت احساس شادی، غم، تعجب، تحقیر، ترس، چندش و خشم را می شود در صورت انسانها تشخیص داد. در ضمن می گویند همه این احساسات بخشی از ابزار بقا هستند که در طول تارخ تحول انسان ایجاد شده اند.
دانشمندان زیست شناسی تکاملی و روانشناسان، مدام تحقیقات جدیدی را تدارک می بینند که نشان می دهد غم و غمگین بودن، وجودش نه تنها ضروری بلکه به نفع ما است.
البته غمگین بودن به خاطر اتفاق یا از دست دادن چیزی که دوست داریم به هر حال گذرا است و فرق دارد با افسردگی که می تواند برای مدت طولانی غمگین بودن را در کنار سایر احساسات منفی نظیر بی انگیزه بودن بر وجود یک فرد تحمیل کند.
شناخت غم و غمگین بودن مهم است چون شرایط زندگی بشر طوری است که مدام همه ما با آن مواجه می شویم. غم کمک می کند اطلاعات دقیقتری از پیرامون داشته باشیم چون ناگزیر می شویم ریشه غم خود را هم بیابیم و هم در باره اش فکر کنیم.
داروین معتقد است غمگین بود یک وسیله ارتباطی است. دیگران با دیدن حالت غمگین ما شیوه رابطه شان با ما را بررسی مجدد می کنند. صورت غمگین ما هشداری است به اطرافیان تا با دقت و حوصله بیشتر متوجه ما شوند.
از نظر داروین غمگین بودن کارش شبیه درد فیزیکی است. بدن ما وقتی به درد می آید مشخصا دارد فریاد می زند که مشکلی هست که باید برطرف شود. غمگین بودن نوعی درد روحی است که بدن دارد آن را بازتاب می دهد تا بگوید که یک چیزی دارد اذیت می کند و بهتر است پیگیری و شناسایی شود. بشر ذاتا موجود محافظه کاری هست و ترجیح می دهد شرایطی که با آن آٌخت کرده است را تغییر ندهد. به عبارتی دیگر انگیزه کمتری برای کنجکاوی یا جستجو یا تغییر در خود می یابد.
اما وقتی غمگین هستیم نه تنها دنبال دلیلش می گردیم بلکه خودبخود انگیزه بیشتری پیدا می کنیم تا وضعیت غمگین را برطرف کنیم. در این مسیر خواسته یا ناخواسته فرصت ها و امکانات بیشتر برای خود فراهم می کنیم. غمگین بودن اجازه می دهد رشد درونی داشته باشیم. مثل درختی که ریشه می دواند و مدام آن را به هر طرف می گستراند.
ریشه هایی که غم به وجود می آورد هر چه بیشتر و عمیق تر می شود ما را بر شرایط مسلط تر می سازد.
Four Ways Sadness May Be Good for You
Sadness has Secret Superpowers that No Other Emotion Does