مغز انسان وسیله خوبی در ذهن تعبیه کرده است به نام فراموشی تا از رنج، درد و خاطرات بدِ خارج از تحمل مان، دق نکنیم.
فردریک نیچه در یکی از نوشته های کمتر مطرح شده اش به نام « استفاده و سواستفاده از تاریخ زندگی» به این واقعیت اشاره می کند که فراموشی، یک قدرت بالقوه برای رشد و شروع دوباره هم هست.
اگر همه اتفاقات زندگی مثل یک عکس شفاف و واضح در بایگانی مغز ما می ماند بدون شک از تشویش و غم دیوانه می شدیم. ما انسانها برای ادامه بقا و رویارویی با زندگی، به ناگزیر بخش بزرگی از خاطرات و اتفاق ها را از یاد می بریم.
تا فراموش کنیم چرا دوستان خوبی که داشته ایم از ما روی برگرداندند. که فراموش کنیم تحقیر شدیم و ترسیدیم و اذیت شدیم. تا مدام به یادمان نیاید که به ناگزیر دروغ گفته ایم و کلک زدیم و عادل نبودیم.
به نظر نیچه اگر فراموشی بخشی از اتفاقات و حوادث نبود صدمه به خود تا مرحله ویرانی کامل پیش می رفت. او مثال مشخصی در این زمینه ارائه می دهد که مربوط به معصومیت و شوق زندگی در کودکان است.
نیچه می گوید انسانها وقتی از ۲۵ سالگی شان عبور می کنند آنقدر ماجرا و خاطره بد در وجودشان نشست می کند که دیگر رمق و امید و نشاط یک کودک را ندارند. عطش کنجکاوی و خلاقیت کودکانه کمرنگ می شود.
برای همین، بشر فقط بخشی از خاطراتش را نگه می دارد تا بتواند اشتباهاتش را تکرار نکند. تا از ضعف ها و تصمیمات نادرستی که گرفت استفاده کند تا رفتار و مسیر جدید برای خود بسازد. بشر برای بقای خودش نیاز چندانی به حافظه ندارد.
Why We Require Poor Memories To Survive
image by ohttps://www.vox.comox