یکی دو سالی از مهاجرتم می گذرد. در این مدت کمابیش یاد گرفتهام چطور خودم را با محیط تطبیق بدهم، و وقت حرف زدن به زبان بیگانه کمتر تپق میزنم. اما هر چه بیشتر میگذرد از پیدا کردن یک یار ناامیدتر میشوم. اوایل ورودم فکر میکردم در این زمینه مشکلی نداشته باشم.
سعی زیادی کردم که مثل آدم های کشور میزبانم رفتار کنم. اگر شبی را با یک نفر میگذرانم احساس نمیکنم از من سواستفاده شده و اگر چند ماهی با یک نفر باشم انتظار ندارم با من ازدواج کند. فهمیدم فرق هست بین «دوستی با فایده» و «پارتنر گاه به گاه سکس» و «دوست پسر» و «یار همراهی که همه دوستانت میشناسند اما هنوز دوست پسرت محسوب نمیشود».
این را هم متوجه شدم که ما ایرانی هر چه قدر هم خودمان را پیشرو بدانیم باز هم «زودتر دل میبندیم». برای اجتناب از برخورد ارزشها و دلشکسته شدن، خودم را به روابط سطحی و یک شبه محدود کردهبودم و فکر میکردم هرگز رابطه عمیق دیگری را تجربه نخواهم کرد.
با این حال این اواخر احساس کردم یکی از همکارانم به من علاقه دارد. به هر بهانهای میخواهد با من وقت بگذراند، به قهوه و شام دعوتم میکند و ادعا میکند که میخواهد بیشتر در مورد من بداند. اطرافیان نصف شوخی و نصف جدی درباره با هم بودن ما شایعاتی راه انداخته اند
من اما کاملا گیج شدهام. نمیدانم علامتها را درست تعبیر میکنم یا فقط مهربانی او را با علاقه اشتباه گرفتهام. از طرفی نیاز شدیدی به رابطه عمیق عاطفی ادارم و از طرف دیگر نمیدانم منظورش چیست و از من چه انتظاری دارد
نمیخواهم بیگدار به آب بزنم و وقتی او دوستی سادهای مدنظرش بوده رابطه جنسی را پیش بکشم. ولی احساس میکنم مثل بیشتر مردانی که این مدت دیدهام تا زمانی که پیشقدم نشدهام به حریم من پا نخواهد گذاشت. سنگ صبور عزیز، به عنوان یک مشاور و شاید یک مهاجر با سابقهتر، از تو میپرسم که بهترین راه چیست؟ چطور مساله را پیش بکشم که دوستی بیقید و شرط او را محدود نکند و چطور مرزها را مشخص کنم تا بعدتر انتظاری، بیشتر از چیزی که باید، از این رابطه نداشتهباشم؟
مرسده عزیز
این جمله معروف « ما ایرانی …» یکی از شایع ترین شیوه منطق و قضاوت در تربیت ایرانی است که دمار از روزگار ما درآورده است. ما ایرانی ها تنها خصیصه مشترک مان این است که مثل همه انسان های روز زمین، تک تک مان یک فرد منحصر به فرد و متفاوتی با دیگری هستیم و در اکثر رفتارهای معاصر خیلی خیلی با هم تفاوت داریم.
تو نشان دادی که از قدرت تشخیص و تطبیق خوبی برای زندگی برخورداری. به ضعف ها و قدرت ها و نیازهایت آگاه هستی و واکنش مخصوص خودت را داری… بگذار براساس این چیزی که از خودت بروز دادی بگویم که دست از عمومی ساختن انسانها بردار. مثلا نگو که همه مردها منتظرند تو قدم پیش بگذاری یا همه روابط کوتاه مدت شده یا احساس و عاطفه و مهربانی دیگر در جایی که زندگی می کنی نیست.
بدون شک بخشی از زنان و مردان هنوز حتی باکره هستند. بخش بزرگی خواهان یافتن یار و همسر برای زندگی مشترک هستند و …
مرسده عزیز سعی کن با کمترین پیشداوری، این دفعهو با این مرد رفتار کن. با اعتماد کامل به خودت و احساسات خودت قدم بردار. خودت باش. همین شخصی که الان هستی. شاید سه سال دیگر از رفتارت پشیمان شوی ولی به اکنون خودت اعتماد کن. ما هیچوقت نمی خواهیم اشتباه کنیم. ما همیشه بهترین تصمیم ممکن را می گیریم.
تو مشکل یا کمبود خاصی نداری. این نوع رابطه یا دوستی ارام و صبورانه را هم تجربه کن. در نوع خودش، جالب و جذاب استد. عجله نکن. راحت باش و اگر حضورش برایت مطبوع هست آن را پنهان نکن.
بقیه ماجرا در قدم های طبیعی اش، خودش را بروز خواهد داد. صبور باش و نترس. اگر برایش جالب و جذاب باشی و نیتی بیشتر از مهربانی و دوستی باشد حتما اقدام خواهد کرد. سعی کن از این فرصت آرام به شناخت کاملتر او و خودت برسی.
image source