نه گذشته وجود دارد نه آینده، فقط تکرار ابدی و مستمرِ اکنون

نظریه « بیوسنتریسم»  در سال ۲۰۰۷ رسما توسط یک کتاب به محیط علمی راه پیدا کرده است ولی ریشه اش در اندیشه های انیشتین جای دارد.

دکتر رابرت لانزا به پشتوانهِ نظریات کوانتم، به این نظریه رسید که همه دنیایی که می شناسیم رابطه مستقیمی با شعور و آگاهی فردی ما دارند. به عبارت دیگر تک تک افراد، تعیین کننده وضعیت جهان از نظر زمان و مکان هستند. بنابراین، «زمان یک واقعیت ساخته شده توسط ذهن انسان ها می باشد»

در نظریه « بیوسنتریسم» این فقط لحظه «اکنون» است که برای همیشه تکرار می شود. به قول فیزیکدان معروف انگلیسی «جولیان باربر» که متخصص فیزیک کواتتم و جاذبه است: « اگر بخواهید زمان را در مشت خود بگیرید می بینید که موجود لغزنده ای است و از لای انگشتان می گریزد. زمان از نظر من به این دلیل مهار نشدنی است چون اصلا وجود ندارد»

همکار اصلی انیشتین « جان ویلر» که لقب سیاهچاله ها را به مباحث علمی کشانده است معتقد بود «زمان» یک واقعیت بنیانی نیست. چون رفتار پدیدها ثابت نیست. برای مثال نور هم می تواند حرکات ذرات باشد و هم موج، بنابر این مسیر عبور نور و و اندازه گیری آن می تواند متفاوت باشد. در یک آزمایش که بر اساس نظریه او بعد از نیم قرن در لابراتوار انجام شده است نشان داده شد که زمان اتفاق ثابتی در گذشته یا آینده نیست.

در آزمایش delayed-choice’ experiment پروتون درون نوری که بر یک چنگال معمولی در لحظه اکنون می تابد می بایست و می توانست تصمیم بگیرد که آیا می خواهد در آن لحظه ذره باشد یا موج و این قابلیت دو گانه می توانست توسط دانشمندی که دکمه روشن و خاموش نور و پرتاپ  پروتون بر روی چنگال را کنترل می کند ثبت شود.

درست همین لحظه که فکر می کنید دارید « اکنون» را تجربه می کنید در حقیقت در همین دو ساعت پیش برای همه ما «آینده» بود ولی همزمان برای مردم ده روز بعد، این اکنون اسمش « گذشته» است. بنابراین عملا یک زمانِ گذشته و یا آیندهِ ثابت وجود ندارد هر چه که هست یک اکنون ابدی و مستمر است.

فهم این « اکنون ابدی» کمی دشوار است ولی یک مثال ساده در باره مرگ را می توان به نقل از انیشتین تعریف کرد. او در مرثیه ای که برای مرگ یکی از دوستانش نوشته است می گوید: « هر چند، دوستم کمی زودتر از من از این دنیای عجیب جدا شد ولی در حقیقت اتفاق خاصی نیفتاده است.  ما فیزیکدان ها می دانیم که گذشته، حال و آینده چیزی جز یک توهم بسیار لجباز و سرسخت نیستند»

بنابر این آنچه که هست فقط لحظه اکنون است و از این زاویه وقتی به لحظه مرگ بنگریم متوجه می شویم که اتفاقی نیفتاده است که تغییر واقعی صورت گرفته باشد. ما در یکی از اکنون ها به مرحله ای از تکرار، همزمانی و درهم تنیده شدن، به « اکنون» ابدی می پیوندیم.

 

There is no death, only a series of eternal ‘nows’
https://aeon.co/ideas/there-is-no-death-only-a-series-of-eternal-nows

Biocentrism

image source

http://www.outsidethebeltway.com/wp-content/uploads/2012/02/time-running-out-570×391.jpg

Pinterest

More from سعید داورپناه
مغزتان را باید گاهی خاموش کنید
برگردان مقاله ایی از دکتر عصب شناس Daniel J. Levitin در نیویورک...
Read More