درک والکات شاعر و نمایشنامه نویس معروف امریکا که اصلیتش افریقایی و اروپای است و برنده جایزه نوبل ادبیات، از یک نظر شبیه سهراب سپهری خودمان است. خودش می گوید بیشترین حسی که از شاعر بودن دارد و با آن به شعف و آرامش می رسد این است که در موقع نوشتن « من» را گم می کند.
در این شعر ساده شاهد یک گفتگوی درونی بین یک انسان با مرحله ای از کشف و شهود شخصی اش هستیم. که از جهاتی شبیه شعری است از سهراب سپهری با این مضمون که « آفتابی لب درگاه شما است که اگر در بگشایید به روی رفتار شما می تابد»
وقتش که برسد
سبکبال و سربلند، به خودت خوشامد می گویی
خودت را در آستان خانه ، در برابر آینه
لبخندباران می کنی
غریبه ای که خودت بودی را دوباره دوست خواهی داشت
شراب و نان و قلبت را به او
که همیشه بی اعتنا بودی بر می گردانی
موجودی که همیشه عاشقت بود و تو نادیده می گرفتی
جمع کن
نامه های عاشقانه را از کتابخانه
عکس ها
نوشته های از سر استیصال
پاک کن
تصور خودت را در آینه
بنشین و با ولع زندگی را بنوش
The time will come
when, with elation,
you will greet yourself arriving
at your own door, in your own mirror,
and each will smile at the other’s welcome,
and say, sit here. Eat.
You will love again the stranger who was your self.
Give win. Give bread. Give back your heart
to itself, to the stranger who has loved you
all your life, whom you ignored
for another, who knows you by heart.
Take down the love letters from the bookshelf,
the photographs, the desperate notes,
peel your own image from the mirror.
Sit. Feast on your life.
Image Source
https://i0.wp.com/www.paramourfinearts.com/photos/Kent-Bowsprit.jpg