دلبری و تمرین عشق شهسوارانه

 سنگ صبور جان. من پسر 27 ساله بسیار معمولی هستم که عادی بودن از سر و رویم می بارد. قد متوسط دارم. لیسانس حسابداری دارم. در یک شرکت بزرگ کار ثابت دارم. موهایم را کوتاه می کنم. لباس مرتب می پوشم. خوش صحبت و اجتماعی هستم. اطلاعات عمومی خوبی دارم. در ایجاد آشنایی اصلا مشکل ندارم ولی بدبختی ام در این است که بعد از آن حتی یک وجب هم  نمی توانم قدم بردارم.

از  سلام و علیک و یک گفتگوی معمولی به بعد انگار وارد یک دنیای ناشناخته می شوم. نه می توانم حدس بزنم در مقابل زنها چه حرف و رفتاری درست است. نه می توانم شوخی کنم و نه دوست دارم جدی باشم. مثل اینکه برق می رود و من مات و متحیر در یک محوطه ناشناس از ترس خشکم می زند.  گاهی پیش آمده که طرف مقابل آدم راحت و مهربانی بود و یکی دو قدم بیشتر برداشتم. حتی حس کردم که از من خوشش می آید و منتظر یک حرکت جدی تر است. منتظر یک نشانه قوی تر است ولی بی خبر از اینکه خودم هم منتظر نشانه ای جدی تر بودم. گیج و مبهوتم و نمی دانم چه خاکی به سرم بریزم. لطفا راهنمای کنید. متشکرم

 

امیررضای عزیز

آیا می دانی احساس گنگ و بهت زده ای که ترسیم کردی برای خیلی از آدمها آشناست؟ از کجا به ذهنت خطور کرد که برای دیگران به همین سختی و غیرقابل پیشبینی نیست؟ لحظه ای تردید نداشته باش این همه آدم که با جنس مخالف دوست می شوند و قدم به قدم  به هم نزدیکتر می شوند همگی حالت ترا داشته اند.

امیررضا جان مراحل آشنایی و صمیمیت بین یک زن و مرد به ناگزیر سخت و پیچیده است. چون اتفاق یا تصمیمی است که می تواند منجر به تغییر همه مسیر زندگی هر کدام شان شود. حتی اگر نگرانی هم وجود نداشته باشد باز کردن دریچه قلب خود به روی یک انسان دیگر که برای خودش یک تاریخ کامل از زندگی و هویت شخصی دارد سخت است. هر انسان کوله باری از ضعف ها و توانایی را به همراه تجربیات تلخ و شیرین حمل می کند. هر انسان امیدها و آرزوهای مشخص خودش را دارد و طبیعی است که کناره هم پهلو گرفتن شان نباید آسان باشد.

اما چند اتفاقی می افتد که خیلی ها می توانند از این مرحله عبور می کنند و به هم علاقمند شوند. اولین اتفاق، خوش آمدن های اولیه از همدیگر است. بسیاری از نشانه ها و علامت های که هر کدام ما در یک نفر دیگر جذاب می یابیم ترکیبی از نشانه های فرهنگی و ژنتیکی است که اجداد ما یاد گرفته بودند به آنها توجه کنند.

1- جذابیت و کشش اولیه

صورت، لبخند، چشم و مویی که دوست داشتنی می یابیم تا حالت حرف زدن و حرکات دست و قد و قیافه و همه ریزه کاری های که ناخوداگاه برای ما مطبوع است به ما شجاعت کافی می دهد که یکی را از میان جمع جذابتر بیابیم. تو با همه ادعای عادی بودنت نشان دادی که سلیقه خاص خودت را داری و در ضمن اذعان کردی که برای بعضی، در مرحله اول خوشایند هم بودی.

2 – تمرین و تمرین و نمرین

اگر جذاب و خوش شانس و موفق و مشهور نیستی که شامل اکثر آدم های روی زمین هم می شود پس تنها راه مهم و قابل اجر برای هر فرد در هر شرایطی تمرین است. باید شوخی بیمزه  یا کنایه تلخ را تجربه کنی. باید یاد بگیری ناز زنان را زیاد یا کم بخری. احساس شیفتگی ات را بی مهابا نشان دهی و یا کنترل کنی. باید یاد بگیری به موقع کوتاه بیایی. باید در طی تمرین متوجه شوی که روی بعضی پرنسیپ هایت بایستی. حتی باید یاد بگیری برای کنترل تشویش و حساسیت های غیرضروری، گاهی به خودت و او دروغ هم بگویی. دنیای دلبری ها برایت ناشناخته است چون به هر دلیلی به خودت فرصت ندادی تا در عمل بشناسی.

3- دلبری از طریق عشق شهسوارانه

در فرهنگ غربی این ماجرا ریشه بسیار دیرینه دارد و الگوهای شان روابطی بود که در مهمانی های بارگاه اشراف و حتی پادشاهان قرون وسطا از حوالی قرن 11 میلادی اجرا می شد. این نوع دلبری زمینه جنسی نداشت و آن را « عشق مجلسی یا شهسوارانه» می نامیدند، پهلوانان بارگاه در رکاب ملکه قدم بر می داشتند و به صورت آشکار احترام و تعهدشان به شاه را با ابراز عشق کمابیش ماورا زمینی به ملکه ابراز می داشتند. نوعی از تمرین ادب و مرام مجلسی که بعدها به میان مردم عادی نیز سرایت کرد. البته از یک قرن پیش، بخش اعظم مرامِ عشق و دلبری از طریق رمان و سینما به مردم منتقل شده است.

متاسفانه در فرهنگ سنتی منطقه ما، کل ماجرای تماس و آشنایی ( از دلبری تا انواع منش های مربوط به رابطه با زنان) ممنوع بود و برای همین اغلب ادبیات شفاهی و کتبی ما با سوز و گداز، دوری و بی وفایی و ناکامی سروده و پرداخته شده است. ما به طور منظم و ریشه دار تجربه عامیانه و زمینی از ماجرای عشق و عاشقی و شیوه تجربه و تمرین برای شناخت زنان در دسترس نبود و قوانین مربوطه از بالا و از طریق دستورات مذهبی عنوان می شده است.

امیررضای عزیز مهم این است که وارد این مرحله ناشناس « دلبری» شوی. اشتباه کنی، حدس بد بزنی. سوء تفاهم از رفتار و حرف تان برای شما ایجاد شود. یاد بگیری که زیبایی هایش و خصلت های مثبتش را به موقع و به خوبی تشخیص دهی و تاکید کنی. یاد بگیری با احساس خودت راحت باشی. یاد بگیری به خودت و او واقعا احترام بگذاری و همه اینها فقط با تمرین دلبری میسر است.

بهمن

Written By
More from بهمن
من نباید عاشق می‌شدم
دو سال از مسمومیتم می‌گذره. اون موقع اسمش رو گذاشته بودم عشق....
Read More