همه میدانیم که خواندن کتابهای پزشکی ممکن است این احساس را القا کند که دنیا از مشکلات بهداشتی لبریز شده است؛ آیا همین احساس در حین خواندن کتابهایی که موضوع آنها حفظ حریم خصوصی است نیز القا میشود؟
شاید سوءظن من به خاطر کتاب «درک حریم شخصی» نوشتهی آقای «دانیال سولوو» است که در تمام طول زمستان بر روی میز کار من بود. البته همهی این افکار همزمان بود با اخباری که پشت سر هم در بارهی شکستن حریم شخصی مردم در رسانهها درج میشد.
آقای «پال دوگویید» که در دو دانشگاه آمریکایی و انگلیسی تدریس میکند، ضمن بازبینی کتابی از انتشارات هاروارد، تلاش کرده است تا از عمق تغییرات و محدودیتهایی بگوید که در زمانهی ما بر حریم شخصی بشر تحمیل میشود:
روزنامه گاردین ایمیلهای خصوصی سران کشورهای «جهان اول» را چاپ کرد که در آن قرارداد محرمانه و موضعگیری از پیش تعیین شده کشورهای ثروتمند، در بارهی نشست جهانی محیط زیست در کپنهاک افشا شده بود.
اعتبار «فیس بوک» برای چندمین بار به زیر سوال رفت، وقتی که تحت فشار سراسری ناچار شد تا ضمانتهای جدیدتری برای حفظ اطلاعات شخصی میلیونها عضو شبکه اجتماعی خود دست و پا کند و به مصونیت بیشتر مشتریانش تن دهد.
و اگر این حوادث کافی نبود تا افکار مشکوک در بارهی شکستن حریم شخصی مردم بیشتر شود، این خبر که مردم دنیا مطلع شدند که «یاهو» اطلاعات شخصی مشتریانش را میفروشد و شرکت مخابرات «اسپرینت» اطلاعات مربوط به آدرس مشتریان تلفنهای همراه را به پلیس آمریکا داده است کافی بود تا مردم شایعات خود را قطعی بدانند. (در پی درخواست پلیس، اطلاعات و حتی گفتوگوهای تلفنی هشت میلیون آمریکایی در دسترس پلیس قرار گرفت تا آنجا که دفتر مرکزی پلیس حتی گفتوگوهای شخصی افسران پلیس را نیزبرای خود جمعآوری کرد).
سوءظن من در بارهی دستاندازی به حریم شخصی مردم بیشتر شد هنگامی که این اواخر به لندن که از قدیمیترین شهرهای بزرگ و مدرن غرب است سفر کردم. جایی که دوربینهای مداربسته و نصب شده در هر گوشه شهر، به شکلی قاطع یکی از دستاوردهای مهم شهرنشینی را پایمال میکردند.
مزیت زندگی در شهر بزرگ، داشتن فضای باز عمومی بود، فضایی که افراد در حین حضور در این محوطه عمومی، قادر به حفظ هویت شخصی خویش نیز بودند، مزیتی که دوربینها چشم دیدن آن را ندارند.
آیا این حوادث باید ما را نگران سازد؟ یا باید به قول یکی از بنیانگذاران موسسه بزرگی چون «سان مایکرو سیستم»، آقای اسکات مک نیلی گوش دهیم که گفته بود: «بهتر است هر چه زودتر به این واقعیت تن دهید… دیگر حریم خصوصی وجود ندارد.»
در همین زمستان مملو از سوءظن بود که دیدم رییس کمپانی گوگل، آقای اریک اشمیت، در یک مصاحبه تلویزیونی با یکی از شبکههای سراسری آمریکا، سفسطه ترسناکی را پیش کشید وقتی که مطرح کرد: «اگر چیزی دارید که نمیخواهید مردم از آن با خبر شوند، ابتدا به ساکن، شاید بهتر باشد اصلا دست از آن بردارید.»
سان مایکروسیستم، گوگل، یاهو و بقیه کورپوریشنها، وقتی که پای حفظ منافع و اطلاعت خصوصی کمپانیهای خودشان به میان میآید با شدت و حدت تمام از حریم خود محافظت میکنند، ولی اصرار وافر دارند که مبارزه مردم برای حفظ حریم شخصی بیفایده و غلط است.
با همه نیروهای پرقدرت و منفیای که با صراحت تمام خواهان برهمچیدن حریم خصوصی مردم هستند، باید به این نکته مسرتبخش هم اشاره کرد که ذرهای از استقامت و تلاش مردم برای حفظ اطلاعات و حریم شخصیشان و تبدیل آن به یک حق اساسی کاسته نشده است.
شاهد این مقاومت همگانی در بسیاری از کتابها و تحقیقاتی است که در چند سال اخیر تمرکز خود را معطوف این حق اساسی بشر معاصر کردهاند و «درک حریم شخصی»، نوشته آقای دانیال سولوو از جمله متونی است که مساله را به گونهای تفکر برانگیز مورد مطالعه قرار داده است.
آقای سولوو بیش از هر چیزی به این نکته اساسی میپردازد که حریم شخصی چیست؟ چرا همیشه تهدید به نابودی و حذف آن در جامعه وجود دارد؟ و چرا بشر همیشه برای حفظ و حتی توسعه آن مبارزه کرده است؟
آقای سولوو در کتابش به تاریخچه حضور این پرنسیپ و حق بشری اشاره میکند و از تشکیل مفاهیمی نظیر «تسخیر حریم خصوصی»، «عبور از حریم خصوصی» و یا «ورود بیاجازه» که در گذشته برای بازگو کردن تهدید به حریم خصوصی در شکلی اجتماعی خلق شده بود میپردازد. کلمات و مفاهیمی که در دنیای معاصر شخصیتر گشتهاند و به کلماتی نظیر «تخطی از حریم خصوصی»، «حمله به حریم خصوصی» تغییر یافته تا جایی که به قول فیلسوف ایتالیایی لوچیانو فلوریدی که فشار بر حریم خصوصی از مرحلهی «ورود بیاجازه» به «آدم ربایی» تبدیل گشته است.
برداشت مفهومی و توقع بشر از مقوله «حریم خصوصی» همواره پا به پای تحول تکنولوژی دستخوش تغییر بوده است. در سال ۱۸۳۸ میلادی، مخترع تلگراف آقای مورس وقتی که در نامهای رسمی مواهب اختراع خود را بر میشمرد، ادعا کرد که از طریق تلگراف میتوان: «به پرارزشترین و کاملترین نوع اطلاعات به همراه ضبط همیشگی آن دست یافت» و بعدها آقای مورس به دلیل احتراز از نگرانیهای آینده افزود که در تلگراف «ارتباطات مخفی و سری باقی میماند.»
از همان دوران اولیه ایجاد شبکه تلگراف، صاحبنظران و متفکران در بارهی خطر «ردیابی و آرشیو اطلاعات» احساس نگرانی کردهاند. برای نمونه میتوان به داستان کوتاه هنری جیمز با عنوان «در کوپه تلگراف» اشاره کرد که در آن معاشقه تلگرافی یک زن ومرد جوان به کمک «دختر تلگرافچی» صورت میپذیرد. ولی وقتی بحران داستان اوج میگیرد که توجه همه به سمت دختر تلگرافچی و نگرانی از افشای اطلاعات ضبط شده توسط او کشیده میشود.
نوشته: پال دوگویید
http://zamaaneh.com/morenews/2010/03/post_1205.html
Daniel J. Solove، Understanding Privacy. Harvard University Press
Paul Duguid، Privacy Degree Zero، The Nation Magazine