استاد دانشکده مردم شناسی استانفورد خانم T. M. Luhrmann سعی می کند با نشان دادن تفاوت های رفتاری امریکایی ها با ژاپنی ها مدعی شود که چرا یک گروه یا ملت تمایل به فردگرای دارند و یک اجتماع دیگر همه زندگی و فرهنگش متکی بر هویت گروهی است.
او به طور مشخص با ذکر مثالها و تحقیقی که صورت گرفته مدعی می شود که نوع کاشت انواع محصولات٬ کشاورزان را که تا این اواخر جمعیت اصلی جامعه بوده اند به سمت داشتن یک هویت عمومی سوق می داد. در همین زمینه مدعی می شود که در جوامع برنجکار نظیر ژاپن هویت های جمعی در افراد عمده است و در جوامع غلات کار نظیر امریکا و اروپا٬ فردیت ها و تک گرایی٬ مرام اصلی جامعه می شود.
بر اساس این نحوه دیدن دنیا٬ افزایش فردیت در امریکا و اروپا بی دلیل نیست چون در سرزمین های شان غلات کشت می شد. محصولی که نه به آبیاری سخت و دقیق احتیاج دارد و نه به برداشت محصولی که توسط چند کشاورز صورت پذیرد.
مردم شناس امریکایی Clifford Geertz ادعایش عمومی تر است و فکرمی کند امریکایی ها و اروپایی ها افراد خودساخته٬ مستقلی و خاصی هستند که انرژی و تلاش شان بر اساس منفعت فردی است. ولی سایر مردم دنیا تعریفی که از خود دارند جمعی است.
برنجکاری از نظر او پدید آورنده گروهی از افراد به هم پیوسته است که هدف شان هماهنگی هر چه بیشتر با اجتماع است. در امریکا اصطلاحی وجود دارد که می گوید: چرخی که غیژ غیژ می کند گریس نصیبش می شود» ولی ژاپنی ها می گویند: « میخی که سر برافرازد با ضربه چکش٬ سرش خم خواهد شد»
روانشناس اجتماعی Hazel Markus به بهانه نظر سنجی در فرودگاه از مسافرین می خواهد که فرم کوتاهی را پر کنند و برای این کار ۴ مداد رنگی هم شکل و یک مداد با رنگی متفاوت را برای پرکردن نظر سنجی نشان می دهد.امریکای ها دست شان به سمت مداد تک رنگ می رود ولی مسافرین ژاپنی به مداد رنگی که همشکل هستند نظر می دوزد و یکی را از میان شان انتخاب می کند.
این نوع نظر دادن ها و مدعی شدن ها شبیه کشیدن تابلو با قلم موهای بسیار درشت است و ممکن است در ترسیم جزیئات برای همه سرزمین ها مناسب نباشد. با این وجود این امکان طبیعی وجود دارد که شیوه معیشت های عمومی باعث ایجاد خصلت ها و سنت های عمومی در جوامع گردد.
Wheat People vs. Rice People