فرق بین زنان و مردان

همه جا گفته می‌شود که مغز زن‌ها طراحی خاص خودش را دارد و برای همین است که آنها تمایل کمتری به ادامه تحصیل در رشته‌ی ریاضی نشان می‌دهند. زن‌ها در بچگی به بازی با عروسک‌ها و «خاله‌بازی» علاقه نشان می‌دهند و به این دلیل است که در کار خانه‌داری ذاتاً خوب هستند. شایع است که زنان احساسات دیگران را بهتر تشخیص می‌دهند و … این همه، بخش کوچکی از تلقین‌ها و تعبیراتی است که تازگی‌ها توسط دانشمندان عصب‌شناس غلط و بی‌‌اساس تشخیص داده‌ شده‌است.

خانم دکتر کوردلیا فاین، نویسنده‌ی کتاب «توهم جنسیت» پی برده است که عقیده‌ی فراگیری که ادعا می‌کند مغز زنان با مردان فرق دارد هم غیر علمی است و هم به شکل خطرناکی گمراه‌کننده. او خاطر نشان می‌کند که گرایش دختران به عروسک‌‌بازی و علاقه به رنگ صورتی بیشتر از آنکه به مغز ربط داشته باشد برخواسته از تاثیرات زندگی اجتماعی و فرهنگی است.به مناسبت انتشار کتاب توهم جنسیت»، مجله‌ی «سالن» مصاحبه‌ایی را با نویسنده‌ی استرالیایی کتاب ترتیب داده‌است:

انگیزه‌ی اصلی‌ات برای نوشتن کتاب «توهمِ جنسیت» چه بود؟

همه‌ی ماجرا از آنجا شروع شد که کتابی می‌خواندم که مخاطبش والدین بودند و با جدیت تمام مطرح کرده بود که به دلیل تفاوت جسمی فاحش بین دختران و پسران، بهتر است که آنها در کلاس‌های جدا از هم درس بخوانند. وقتی از طریق پاورقی کتاب به سراغ تحقیقات و گزارش‌هایی رفتم که بر اساس آن ادعاهای مبنی بر تفاوت دختران و پسران را عنوان کرده بود، با حیرت تمام متوجه شدم که سوءتعبیر وحشتناکی از تحقیقات «عصب‌شناسی علمی» ارائه شده بود.

با کمی دقت متوجه رواج این روند غیرعلمی در سایر کتاب‌های پرطرفدار که بویژه به تفاوت جنسیتی زنان و مردان می‌پردازند شدم. از وسعت و فراگیری برداشت‌های غلط کاملاً بهت‌زده شدم و به دلیل فقدان دلایل علمی که در نگرش طرفداران تفاوت بین دو جنس وجود دارد، انگیزه‌بخش نوشتن این کتاب تحقیقی شد.

چرا بشر تلاش ‌دارد تا به هر وسیله‌ی ممکن بر این ادعا تاکید کند که مغز زنان با مردان تفاوت دارد؟

ما به جهان پیرامون خود می‌نگریم و می‌خواهیم نابرابری آشکار در وضعیت زندگی زنان و مردان را توضیح دهیم، بنابراین راحت‌تر است که این فاصله و اختلاف فاحش را به طبیعت این دو جنس نسبت دهیم تا اینکه جامعه‌ی بشری را مسئول اختلاف و نابرابری بین زنان و مردان بدانیم.

از زمانی که دانش علمی درباره‌ی مغز بشر شکل گرفته است، قضاوت گمراه‌کننده‌ایی نیز با آن وجود داشته است که سعی کرده نابرابری آشکار بین دو جنس را توجیه کند. فرضیه‌های علمی‌ایی ایجاد شدند که توجه خود را معطوف تفاوت فیزیکی مغز زنان کردند. عده‌ایی اصرار داشتند که مغز زنان کوچک‌تر است و عده‌ایی نیز حدس می‌زدند که جمجمه‌ی زنان شکل مسئله‌داری دارد.

ناگفته نماند که از دوران اولیه‌ی شکل‌گیری«مغز و عصب‌شناسی» که عملاً خودِ مغز را روی ترازو می‌گذاشتند و از طریق وزن کردن آنها به سلامت و پیچیدگی آنها می‌رسیدند تا تکنولوژی بسیار پیشرفته امروزی، هنوز در اولین پیچ و خم‌های تبیین و تشخیص کارکردهای ذهن بشر هستیم.

پس این ادعا که زنان برای تشخیص احساسات و خواندن ذهن دیگران گیرنده‌های قوی دارند از کجا آمده ست؟

بی‌تردید این لقبی که به زنان داده‌اند برداشتی عوامانه است که به دلایل مختلف در جوامع بشری ایجاد شده است ولی اگر به تحقیقات و آزمایش‌های علمی معاصر که در این زمینه صورت گرفته بنگرید پی می‌برید که مردان و زنان به یک اندازه می‌توانند درباره‌ی دیگران حدس بزنند و احساس آنها را دریابند. در همان آزمایش‌ها پی بردند که اگر زنان و مردان را متوجه این امر سازند که جنسیت مصاحبه‌شونده باید در تست مشخص شود هر دو گروه نشان داده‌اند که از خود و توانایی‌های خود تعریف و تمجید بیشتری کرده اند.

باید این موضوع مهم را هم مد نظر داشته باشیم که زنان از توانایی بیشتری برای خواندن ذهن دیگران برخوردارند چون در طول زندگی به آنها یادآوری شده است که در این زمینه باید بهتر از مردان باشند و به همان نسبت به مردان نیز از کودکی تلقین کرده‌اند که نباید و نمی‌توانند به خوبی زنان، فکر دیگران را بخوانند.

بعضی از مردم با استفاده از «علم عصب‌شناسی» به این نتیجه می‌رسند که نحوه‌ی یادگیری دختران و پسران متفاوت از همدیگر است و خواهان ترویج مدارس مجزای دخترانه و پسرانه هستند. نظر شما در این زمینه چیست؟

من مشکل خاصی با مدارسی که فقط دخترانه یا پسرانه هستند ندارم ولی نگرانی‌ام در این است که تکیه‌ی نادرستی بر نتایج علم عصب‌شناسی صورت بگیرد. ما نباید به خودمان اجازه دهیم بر اساس اینکه مثلاً قسمت جلو و راست مغز در حین تست آزمایشگاهی و در برابر آزمون‌های سنجشی چه عکس‌العملی نشان می‌دهد به نتیجه‌گیری‌های شخصی برسیم و مثلاً ادعا کنیم که دختران و پسران شیوه‌ی یادگیری متفاوتی دارند.
کتاب «توهم جنسیت»

نگرانی‌ایی که سعی کردم در کتاب «توهم جنسیت» با استفاده از آخرین دستاوردهای علمی در معرض دید خوانندگان بگذارم. من تلاش کردم نشان دهم که نویسندگان کتاب‌هایی که در بازار سر و صدای زیاد می‌کنند و یا برای‌شان سر وصدای تبلیغاتی راه می‌اندازند نمی‌توانند از طریق تعبیر گمراه‌کننده از نظرسنجی‌ها و تحقیقات، به این نتیجه برسند که بچه‌ها و توانایی‌های آنها را به موضوع تحصیلی خاصی محدود کنند.

 

پدر و مادرها‌ی دوره‌‌ی معاصر که فرزندان‌شان را در دنیایی تقریباً برابر بزرگ می‌کنند اغلب با بهت و ناباوری به دختران خود که میل دارند با عروسک «باربی» بازی کنند و به پسران‌شان که به اسباب‌بازی‌های جنگی علاقه نشان می‌دهند چشم می‌دوزند. اگر این پدیده ذاتی نیست پس چرا در ابعاد وسیع وجود دارد؟

من وقت زیادی را با والدین بچه‌ها سپری می‌کنم و شاهد این مسئله‌ی ناگوار هستم که والدین با تمام همت و انگیزه‌ی خیرخواهانه و تلاشی که به خرج می‌دهند تا فضای تربیتی سالم و بدون تاکید بر جنسیت را برای آنها ایجاد کنند نمی‌توانند دختران و پسران خود را از صف‌بندی جنسیتی جامعه جدا کنند.

حقیقت این است که بچه‌ها قدم به دنیایی می‌گذارند که جنسیت، آشکارترین تقسیم‌بندی اجتماعی است، تقسیم‌بندی‌ایی که مدام بر جدایی و تفاوت کودکان از طریق لباس و سایر نشانه‌ها انگشت می‌گذارد. بچه‌ها در دامان والدینی تربیت می‌شوند که خودشان میزبان مجموعه‌ی خودآگاه و ناخودآگاهی از توقعات جنسیتی هستند. تحقیقات پیاپی نشان داده است که نسل معاصر والدین نیز به این واقعیت سنتی گرایش دارند که توقع دخترانه و یا پسرانه بودن فرزندان‌شان بیشتر از آن است که بچه‌ها به طور طبیعی بروز می‌دهند.

 

 

1.Cordelia Fine, Delusions of Gender

2.Cordelia Fine is a research fellow at the University of Melbourne, Australia, she is also the author of A Mind of Its Own, about how the brain distorts and deceives. She has a Ph.D. in cognitive neuroscience from University College, London.

3.Thomas Rogers, “Delusions of Gender”: The bad science of brain sexism

 .اینجا 4 –

رادیو زمانه

 

More from ترجمه ونداد زمانی
تاثیر محبتِ خانوادگی در مردان
در سال ۱۹۳۸ دانشکده پزشکی هاروارد تحقیقی را در باره مردان به...
Read More