فیلیپ راث یکی از بزرگترین نویسندگان معاصرامریکا، ۱۲ سال پیش رمان کوتاهی نوشته است که از بسیاری جهات میتواند بخشی از کشمکشهای رفتاری ایران معاصر در باره عریان شدن گلشیفته فراهانی را پاسخگو باشد. رمان «جانور رو به احتضار»، در ظاهر، روایت ماجرایِ عشق یک استاد ۶۲ ساله ادبیات در یکی از دانشگاههای امریکا به دانشجوی ۲۴ ساله زیبا به نام کونسئلا است.
همهِ هم و غم ظاهریِ نویسنده قصه در این خلاصه میشود که بتواند به صریحترین شکل ممکن بگوید که مرز بین عشق و سکس قابل تشخیص نیست. زیبایی خارق العاده کونسئلا، دانشجوی امریکایی، مجنون حسود و بیپروایی از قهرمان مرد قصه میسازد که همه دین و ایمان و حتی رابطهاش با مرگ را تحت الشعاع قرار میدهد.
داستان کمابیش زننده و گستاخِِ «جانور رو به احتضار»، در ظاهر قرار است چهره عریانِِ میل جنسی مردان مسن که سایه مرگ را بالای سر خود میبینند را مجسم کند ولی قلب واقعی این قصه در فصل چهارم کتاب میتپد که به گونه ایی غیرمستقیم به حرکت بسیار شجاعانه گلشیفته فراهانی و عریان شدنش در برابر دوربین ربط دارد.
در فصل چهارم کتاب«جانور رو به احتضار»، فیلیپ راث، نقبی میزند به دهه معروف ۶۰ میلادی که سرشار از روحیه طغیان نسل جوان امریکایی است. دهه پر هیبتی که اوج جنبشهای اجتماعی و فمینیستی بود.
راوی داستان از دهه ۶۰ میلادی ضد جنگ می گوید. از موسیقی راک اند رول٬ از آتش زدن کرستها توسط فمینیست ها در خیابان و دهه مواد مخدر می گوید. از دهه ایی که به طور گسترده بعد از کشف کشف قرص ضد حاملگی ایجاد شده است. نویسنده رمان به آرامی تمرکزش را به موجهای فمینیستی سوق میدهد و توجهاش را معطوف یک گروه چهار نفره دختران دانشجوی پر شر و شور میکند.
شخصیت مرد درون داستان از چهار دختری حرف میزند که رسماً و عملا تلاش داشتند با گستاخی تمام، الگوها و اخلاق سنتی در باره سکس را بشکنند. دختران آتشپاره ایی که در محوطه دانشکدهها قدم میزدند و با هر دانشجویی که خوششان میآمد بدون هیچ حساب و کتاب یا ناز و کرشمه ایی، سکس داشتند.
دختران مزبور برای اینکه همه سدها و موانع اخلاقی مربوط به فعالیت جنسی که در لفافه عفت، اخلاق، که بهانه ای بود برای کنترل زنان، را بشکنند به این فکر میافتند به سراغ یک استاد مشهور، درویش مسلک و شاعر دانشگاه بروند و او را نیز از راه به در کنند. و البته موفق میشوند!
فیلیپ راث از قول مرد قصه بر این نکته مهم و اساسی در نحوه تحول و تغییر ارزشهای جامعه امریکا تاکید میورزد که٬ دختران دانشجوی کنونی امریکا، همه حقوق به ظاهر معمولی و عادی شدهشان را مدیون شیطنتهای لجام گسیخته دختران نسلهای قبلی هستند.
به نظر من، تاثیر کاری که گلشیفته فراهانی با شجاعت تمام موفق به انجام آن شد به نوعی یادآور اعمالی است که مادربزرگهای سببی گلشیفته یعنی «چهار دختر شیطون» در داستان «جانور رو به احتضار» از خود بروز دادند. بیشک زنان و مردان نسلهای بعدی ایران، بخشی از امکان ابراز وجودِ کمابیش آزادتر امیال انسانی خود را مدیون شیطنتهای گلشیفته فراهانی خواهند بود.
The Dying Animal By PHILIP ROTH
http://www.amazon.com/Dying-Animal-Philip-Roth/dp/037571412X
Houghton Mifflin