دست آوردهای تعلیم و تربیت

هر روز سه‌ بار به پسر‌ها می‌گوییم که سر میز صاف بنشینند، از چنگال و قاشق، درست استفاده کنند و هنگام خوردن صدا ی اضافه با دهان خود در نیاورند. لحظه تذکر بچه‌ها خود را جمع و جور می‌کنند و با تمرکز، اندی آداب و رسوم نشستن سر میز غذا را رعایت می‌کنند و سعی‌ می‌کنند هرچه زود‌تر غذا را تمام کنند تا خود را از چهارچوب بی‌ انعطافی که در آن گنجانده‌اند خلاص کنند.

بخش عمده کتابهای متعددی که در چند دهه گذشته، بازار عظیم پدر مادرهای تشنه به کشف فرمولهای رفتار درست با فرزندان را تغذیه می‌کند، در مورد روش درست انتقال انضباط به بچه‌هاست. کلا، صبر و حوصله، تاکید بدون سرزنش و تداوم تذکرات، روشهای توصیه شده امروزی در این مقوله است.

بی‌شک روشهای جدید، انسانی‌‌تر از روشهای دیگری چون تنبیه، تحقیر و تهدید است، و رفته رفته می‌‌بینم که کمر بستن به اجرای آن‌ها و دوری جستن از روشهای خشن، بنحوی پدر مادر‌ها را تربیت می‌کند.

اینکه باید پی‌ در پی‌ به خود بگویم، که نباید از کوره در روم، باید پیوسته در لغت نامه درونی‌ بدنبال الفاظ لطیف و عاری از توهین و سرزنش بگردم و مدام زبان خود را مثبت و سازنده کنم، تمرین مکرریست برای آدم شدن خودم.

از این رو هر‌گاه که تکرار دوباره تذکرات، موجی از ناامیدی در من بیدار می‌کند، این تجزیه و تحلیل را در سرم مرور می‌کنم و خود را دلداری می‌دهم که در این پروسه‌ی سخت تعلیم و تربیت، همگی‌ برنده‌ایم. ولیکن اخیرا، وقتی‌ متوجه شدم که باید کمتر و کمتر صاف نششتن و تمیز خوردن را به بچه‌ها گوشزد کنم، احساس عجیبی‌ غافلگیرم کرد.

یاد روزهایی افتادم که بچه‌ها بی‌خیال روی صندلی لم می‌دادند، با اشتها انگشتان خود را در غذا فرو می‌کردند، آنرا پرسر و صدا زیر دندان خرد می‌کردند و به دنیا اعلام می‌کردند که سراپا لذتند.

خوب که به احساساتم رجوع کردم دیدم آغشته با تاسفند. تأسف از اینکه روح سرکش بچه‌ها به انضباطی که پی‌ در پی‌ به آنها القأ میکردیم وا داده بود.

به حرف دوستی‌ برمی‌گردم که می‌گفت هیچ چیز صد در صد خوب یا بد نمی‌تواند باشد و به این می‌رسم که هر دست آوردی جار از دست رفته‌ای را می‌زند.

More from مرجان سروش
چرا می زنی؟
چندی پیش یکی‌ از دوستان مثل بمب جلوی من و پسر یازده...
Read More