در بخش نخست اشارهای داشتیم به شکل گیری نگاهِ مذهبی «جان لویی وایوز» در باره نقشِ خیریه و نیکوکاری برای ساختن شهر ایده الی که قدیس مهم مسیحیت« اگوستین» از آن به عنوان شهرِ خدا یاد می کند. شهری سرشار از گذشت و همیاری که گناه و نقص از آن زدوده می شود. شهری که گناه آدم و حوا را فراموش می کند و مقدمات بازگشت به بهشتی خواهد بود که بشر از آن رانده شده است.
وایوز در این فکر بود که چگونه «بخشش و نیکوکاری» را که از قدیس معروف آگوستین در دلش جای داده بود در ترکیب با ایدهآلیسمِ سکولار «اتوپیا» قرار دهد. وی میخواست از مجموع آن دو، به نگاه جدیدی برسد که هم از منطق مذهبی برخوردار باشد و هم از منطق تجربی و کمابیش علمی اومانیست ها بهره مند گردد.
سایه دهشتناک طاعون در اروپا و مرگ و میری که گریبان بیش از 30 درصد از جمعیت اروپا را گرفته بود نیز بر دلنگرانیهای این مسیحی اومانیست میافزود. بهویژه آنکه او به خوبی واقف بود که دلیل اصلی برگشت چندینباره طاعون، عدم وجود شبکه بهداشت عمومی در شهرهای اروپا بود.
نگاه نافذ اجتماعی و توجه همیشگیاش به مردم فقیر، بیکاران، دورهگردان، گدایان و بحران بهداشتی و اخلاقی ایجادشده در شهرها او را برآن داشت که به چندین دلیل، دست به نوشتن یک اساسنامه بزند تا برای اولینبار به وضعیت فقرا سر و سامانی مشخص و برنامهریزیشده داده شود.
شانس یار او بود چون صاحبمنصبان شهر، صلاحات رادیکال وایوز را برای شهر «براژ» مناسب یافتند. شهر «براژ» که از اوائل قرن ١٤ میلادی به برکت گسترش تجارت دریایی، رشد تجار شهرنشین، تبدیل به یکی از ثروتمندترین شهرهای اروپا شده بود از اواخر قرن ١٥ در رقابت با شهرهای اطراف، شتاب پیشرفت اقتصادی خود را از دست داد. پیامدهای رکود اقتصادی نظیر بیکاری، افزایش جمعیت فقیر و ترس از شورشهای اجتماعی حاکمان شهر «براژ» که خود از تجار نوکیسه و تاثیر گرفته از ارزشهای رنسانس بودند را وا داشت تا
وایوز توانست از طریق اجرای برنامه خود در شهر «براژ» تجربه ایی عملی از «آرمانشهر» آگوستین و اتوپیای رنسانس بنا کند. تلفیقی که بدون شک به یکی از مهمترین تجربههای اجتماعی بشر معاصر تبدیل گشت. ویواز نه تنها در برنامهای بسیار دقیق در کتاب «حمایت از فقرا» در سال ١٥٢٦ میلادی، نحوه کمک درازمدت به فقرا و راههای عملی برای بیرون آوردن آنها از حلقه نکبت مداوم را برشمرد بلکه با اعلام لزوم آموزش اجباری فرزندانِ فقرا و ایجاد موسسات پیگیری از آنها، زمینههای براندازی فقر را در دستور کار خود قرار داد.
وایوز و برنامه بیمه اجتماعی او، بیش از هرچیز باعث تضعیف موقعیت کلیساها میشد که در دوره هزار ساله قرون وسطی، مسئولیت حمایت و کمک به نیازمندان را بر عهده داشتند. وایوز میدانست که سیستم کمکهای کلیسا قادر به حل و کنترل جمعیت رو به افزایش فقرا نیست. او می دانست که کلیسای قرون وسطا با وجود حمایت مذهبی از فقر و عزت و احترام به متکدیان و نسبت دادن زندگی فقیرانه به عیسی مسیح، عملا خواهان برچیدن فقر از جامعه نیست.
دادگاههای مخوف انگیزاسیون توانایی تحت تعقیب قرار دادن این یهودی تازه کاتولیک شده را به همان شکل که پدر و پدربزرگش را محکوم به مرگ کردند، داشت. اما دانش عمیق این کاتولیک اومانیست و شخصیت سالم و صلحدوستش، این امکان را به او میداد تا نظریات خود را در لابلای منطق مذهبی اعلام کند.
بخش اول
منابع:
1- Charity: The Case History of a Pattern, Edgar WindSource: Journal of the Warburg Institute, Vol. 1, No. 4 (Apr., 1938), pp. 322-330Published by: The Warburg InstituteStable URL: http://www.jstor.org/stable/
2- The Theater of Man: J. L. Vives on SocietyAuthor(s): J. A. Fernandez-Santamaria Source: Transactions of the American Philosophical Society, New Series, Vol. 88, No. 2 (1998),pp. i-209, Published by: American Philosophical SocietyStable URL: http://www.jstor.org/stable/1006630
3- Policing the Poor: J. L. Vives and the Sixteenth-Century Origins of Modern Social Administration Author(s): H. C. M. Michielse and Robert van KriekenSource: The Social Service Review, Vol. 64, No. 1