
در طول تاریخ همواره « طمع» بد و مخرب معرفی می شد ولی از قرن بیستم نظریاتی مطرح شدند که به جنبه های مثبت « طمع» اشاره می کنند.
خدای یهودیت، مسیحیت و اسلام بشر را از طمع ترسانده اند و حتی برایش مجازات زمینی و رفتن به جهنم را تعیین کرده اند. حتی بودیسم که بنیان آموزش اخلاقی اش بر ترس و مجازات نیست سه عنصر طمع، جهالت و خشم را ناپسند و مضر می داتند.
در دوران یونان باستان و خدایان اساطیری، تمثیل منفی «میداس طمعکار» را داریم. او که به خدای شراب لطف بزرگی کرده بود از وی برآورده شدن یک آرزو هدیه می گیرد. میداس طمعکار گفت آرزویم این است که به هر چه دست می زنم تبدیل به طلا شود. این آرزوی حریصانه نابودش کرد. او حتی قادر به خوردن غذا نبود و حتی با لمس تصادفی دخترش، وی را به طلا تبدیل ساخت.
طمع در ایدئولوژی مارکسیسم هم منفی است چون تهیه سود شخصی را برای جامعه مضر می شمارد. خیلی هم سعی کرد به زور این نیاز بشر را کنترل کند.نتیجه اش را البته همه جهان دید. وقتی انگیزه فردی از جامعه گرفته شود نه رقابتی هست نه تلاش مضاعف برای خلاقیت و در نهایت جامعه ایی ایجاد میشود که از نظر اقتصادی فلج می شود.
در قرن بیستم ولی روانکاوی جزو اولین ها بود که با نشان دادن دلیل ایجاد طمع در بشر، از شدت منفی بودن آن کاست. طمع از زاویه روانکاوی بخشی از نیاز غریزی بشر است. بشر می خواهد غذا و زمین و قدرت بیشتری داشته باشد تا شانس تولیدمثل خودش را تا حد ممکن افزایش دهد.
روانکاوی معتقد است در دوران کودکی میل به زیاده خواهی و طمع به شکل آشکاری وجود دارد. این طمع کودکانه در بزرگسالی هم ادامه می یابد چون افراد متوجه احترام و امتیاز مثبتی می شوند که جامعه به پولدار ها می دهد.
بعضی از متفکرین معتقدند طمعکاری به ریسک، تلاش و خلاقیت بیشتر میدان می دهد و به تولید بیشتر می انجامد.. طمعکاری می تواند موجب خوشبختی فردی و بهروزی عمومی جامعه گردد.
طمعکاری را نتوانستند با ایجاد انواع تنبیه و تهدید، از بشر بگیرند. شاید بهتر است یه جای حذف طمع که یک انگیزه مهم انسانی است راه حل هایی برای کاهش ضرر طمع پیدا کنند.
Unmasking greed: The evolution of a complex and innate desire