«زندگی به هیچ نمیارزد اما ارزش هیچ چیزی به اندازه زندگی نیست»
گفتگو با مرگ یکی از تاثیرگذارترین کتابهایی بوده که تا به حال خوندم. این کتاب پر از تکنیک های ناب نویسندگی و جملات محشره و همینطور مباحث روانشناختی قوی. طوری که موقع خوندن این کتاب، حس میکردم کلمات به روحم چنگ میزنند!
برای کسی که تجربه زندان رو داره و یا برای کسی که چیزی از زندان نمیدونه، این کتاب یک کیمیاست. این حقیقت که تمامی اتفاقات این داستان واقعی هستند تاثیر عمیقی بر مخاطب میگذاره.
«آنوقت دروازههای قفلخورده باز میشود و سیل خروشان ناامیدی، آگاهی را به زیر مهمیز میکشد. مجبور خواهی بود جلو دیوار زانو بزنی و آنها، سیاهی را توی چشمهایت شلیک خواهند کرد »
«کسی که سلول انفرادی را ساخت بی شک میدانست که سخت ترین کار انسان، تحمل خویشتن است»
نویسنده که روزنامه نگار خبره ای هم هست، شما رو به اعماق سکوت مرگباری میبره که درون سلول تاریک زندان جریان داره. با ساده ترین نثر و ایجاز شما با مرگی از جنس کلمات، گفتگو خواهید کرد. این کتاب شما رو با اندیشه ها و رفتار و داستان واقعی اسیری در شرف اعدام آشنا میکنه و با کثافت دیکتاتوری چون فرانکو روبرو می شوید که بسیار شبیه دیکتاتور زمانه ماست!
سخت ترین مجازات برای یک زندانی گذر زمانه. طبق نظریه اینشتین زمان و مکان با هم تناسب دارن اما زندان مثل سیاره ای میمونه که در اون زمان به کندترین شکل ممکن میگذره. شخصیت آدم هم در زندان دگرگون میشه، انگار به انسانی پست تبدیل میشه که آرزوش بدست آوردن یک ملاقه غذای بیشتر یا گیر آوردن چند نخ سیگاره.
بدون شک برای همه ی ما که میل به جاودانگی داریم، ترک دنیا و فکر به اون سخته اما واقعاً ما از مرگ هراس داریم یا از نوع مردن؟
به این بخش توجه کنید:
«اکثر ما از مرگ واهمه ای نداشتیم. واهمه مان فقط از عمل مردن بود و گاهی میشد حتی بر این واهمه هم چیره شویم. در چنین لحظاتی ما آزاد بودیم مردان بی سایه بودیم. مردانی خارج از رده ی فانی ها»
این تنها اثری هست که به طور قطع میتونم بگم بعد از خوندنش دیگه اون آدم قبل نبودم. و اگه بخونیدش احتمالاً برای شما هم این اتفاق خواهد افتاد.
#گفتگو_با_مرگ
#آرتور_کوستلر
#خشایار_دیهیمی
#نصرالله_دیهیمی
#انتشارات_هاشمی
#نشر_نی
#کتابخونه
#منوچهر_زارع