آیا آدمهای دیگری هم هستند که کم یا اصلاً حرف نمی زنند؟ واقعاً خیلی از روزها یک کلام هم حرف نمی زنم. من البته از تنهایی ام شکایتی ندارم. یک حصار امن و آرام، دورم ایجاد شده که راحت هستم. یک محیط بی دردسر… لازم نیست ادا در بیاورم یا دنبال تایید باشم یا به یک نفر نفرت بورزم.
در شبکه های اجتماعی از بعضی دوستانم پرسیدم که آیا آنها هم، حرف زدن های شان کمتر شده یا فقط من اینطورم؟ یکی نوشت امروز ۱۸ کلمه حرف زده است. یکی نوشت مشکلی ندارد با حرف نزدن و … یکی گفت سکوت باعث شد خودم را بیشتر بشناسم. وقت بیشتری با خودم داشته باشم و با خودم گفتگو کنم.
ولی خیلی ها مثل من این سکوت اختیاری را طبیعی نمی دانند. یک مشکل دیگر در مورد حرف نزدن این است که نیازی نداریم از ماهیچه های صورت مان برای همراهی و پشتیبانی کلماتی که به زبان می آوریم استفاده کنیم. به نظر می رسد صورت مان، حالت بی حس و خنثی به خود می گیرد.
گاهی فکر می کنم شاید اجتماعی بودن یک نیاز دوران انسان نخستین بود. آدمها اگر تک بودند شانس بقای شان شدیدا کاهش می یافت. ولی این روزها پیشرفت تمدن و تکنولوژي اجازه می دهد بتوانیم تنها و امن و راضی باشیم.
من با این وجود هنوز مطمئن نیستم که این سبک زندگی درست باشد؟ آیا آینده بشر به این سمت می رود. آیا دنیا و آدم هایش دارند عوض می شوند؟
Most Days I Don’t Speak at All