حدود دو ماه می شود که با دختر خانومی ارتباط دارم. در یک کلاس دانشکده به هم علاقه مند شدیم. ایشون دختر بسیار زیبایی هست که در همون کلاس هم چند تا خواستگار داشت اما به کسی محل نمی گذاشت.
تا حالا سه بار با هم ملاقات داشتیم و در طول این مدت سعی کردم که زیاده روی نکنم. حس دوست داشتنم رو آلوده نکنم. هر وقت خودش اجازه میداد دستش رو میگرفتم و از چشم پاکی من بسیار خوشش اومد.
دفعه سوم که برای مطالعه درسی رفتیم کافی شاپ و همزمان روز تولدم بود و روز خوبی هم داشتیم. موقع ناهار بهم گفت که قبلاً خواستگار داشته و اون هم دکترای رشته جغرافیا داره …اما بلاکش کرده و از اخلاق و رفتارش و شکاک بودنش خیلی بدش میاد!
منم خوشحال شدم از صداقتش و در این مورد برخورد مثبتی داشتم و بهش گفتم که گذشته تو مربوط به خودت هستش و من برات احترام قائلم و صداقتت رو تحسین می کنم.
اما همون شب که هدیه تولدم رو بهم داد، ناخوداگاه موقع خداحافظی یهویی گونه ام رو بوسید. منم دستش رو بوسیدم و از هم جدا شدیم اما آخر شب پیام داد که تصمیم گرفتم رابطه م رو با تو تموم کنم و اون شخص رو انتخاب کنم.
اما من بعداً که صریحاً گفتم دوستش دارم اونم گفت که من رو انتخاب میکنه. اما هیچوقت رابطه مون به ثبات نرسیده. گاهی به من شک داره و می خواد رابطه مون رو تموم کنه. یکبار هم که نصف روز جوابم رو نمیداد به من گفت که خواستگار قبلی اش رو دیده و این دیدار صرفاً بخاطر اصرار زیاد اون شخص بوده.
الان بخاطر نزدیکی امتحانات پیشنهاد ملاقات کوتاه رو هم رد می کنه. اخلاق خاصی داره. دختر ته تغاری یه خانواده مرفه و مغروره. همیشه باید حرف خودش باشه. بسیار حساسه. گاهی چند روز پیام نمیده…. اما توقع داره که من حواسم بهش باشه. نمیدونم. باید فاصله ام رو باهاش حفظ کنم . یا باز هم ازش دلجویی کنم؟.
هر چند که هر دو مون زیر ۲۵ سال هستیم واقعاً دوستش دارم و هدفم هم ازدواجه. اما این غیر قابل پیش بینی بودنش همیشه من رو گیج می کنه. الان از من خواسته یه مدتی بهش پیام ندم.
به نظرتون ازش دلجویی کنم یا به تصمیمش احترام بگذارم؟ این وسط حس می کنم منت کشی زیاد، باعث میشه دیگه براش جذاب نباشم.
شهروز عزیز
هر دوی تان جوان هستید و با این افت و خیزهای احساسی که برشمردی امیدوارم ماجرای ازدواج را از سرت بیرون کنی. حداقل برای دو سه سال دیگر…
بخشی از این سرد و گرم شدن ناشی از این است تصویر نابرابری از خودت داری. این یکی از دردهای اصلی عاشقی است. از دید تو، او زیباترین است و خودت هیچ.
ترازوی عشق شما تعادلش از همان اول به هم خورده است. دیر یا زود یا کفه ترازوی رابطه شما آنقدر کج می شود که تو از آن به بیرون پرت می شوی.
حتماً این حق شخصی تو است که او را زیباترین ببینی و صبور باشی و حتی منت هم بکشی ولی تجربه نشان داده است که این نوع رابطه نابرابر، سرانجام خوبی را رقم نخواهد زد.