شنیدم یکی از آشناها، شغل خوبی توی یک کمپانی بین المللی گرفته. تونسته با یه وام خوب، آپارتمان هم بخره. طرف انگار رسید به اونجا که می خواست و شد یک مرد موفق.
طبیعیه که من هم دوست دارم یک خونه توی یک منطقه دنج داشته باشم یا ده میلیون دلار توی حساب بانکی ام باشه… ولی این نوع موفقیت در کسب چیزهایی در بیرون، نمی تونه حالم رو واقعا خوب کنه. به نظر من اگه این ده قلم جنس رو یه مرد داشته باشه موفقه:
داشتن یه شریک زندگی که بیشتر از سه سال با هم باشن و همچنان هر روز رابطه شون از هر نظر بهتر بشه.
هر روز که پا میشه احساس خوشایندی داشته باشه از اینکه یه روز جدید و فرصت های جدید منتظرش هستن.
کیف کنه از چیزهای کوچولو توی زندگی . از قهوه ایی که می نوشه تا غذای روی میزش و روتین هایی ساده ایی که دارم مثل شنایی که هفته ایی دو بار می تونه انجام بده.
یکی باشه که فقط بهش زنگ بزنه تا صداش رو بشنوه. تا مطمئن بشه که امن و راحته…
از اینکه هر روز همه تلاش و انرژی اش رو صرف کارش بکنه و باز فکر کنه کاش بیشتر می تونست تلاش کنه.
مردی باشه که قدرت اذیت کردن دیگران رو داشته باشه ولی تصمیم بگیره اون کار رو نکنه.
مردی باشه که محبت و توجه اش را به افرادی بده که غمگین هستن و ذهن شون یه جورایی درمونده است.
آدمی باشه که بدونه چطور توی تنهایی خودش راحت باشه.
یه کاری رو انجام بده که مداوم باشه. یه کار که یه سال یا بیشتر بخواد پیگیریش باشه.
با دوست دخترش سکس داشته باشه و بعدش به چشماش خیره بشه و درک کنه که چقدرخوشبخته. که کیف کنه اون هم از وجودش لذت می بره.
◊♦◊
هر چه که به این موفقیت درونی نزدیک بشم فکر کنم از وابستگی ام به موفقیت بیرونی کمتر میشه. البته همچنان دوست دارم طی چند سال آیند اون ده میلیون دلار رو توی حسابم داشته باشم.
به نظر من موفقیت بیرونی مثل خامه روی شیرینی خوشمزه است. بودن و نبودنش خیلی ضروری نیست. خوبه که باشه ولی…
من می دونم که به خاطر چیزهایی که در درونم دارم در حال حاضر آدم موفق و ازادی هستم.
One Man’s Take on the Metrics of Success-
https://goodmenproject.com/featured-content/one-mans-take-on-the-metrics-of-success-chwm/
image source
Taylor Grote@taylor_grote