اشعار تبعیدی کوه‌های غربت

شاعر به یک تعبیر، در فرهنگ ایرانی فردی است عاشق پیشه که زندگی پر از رنج و محنت و دوری از یار و غربت را شرح می دهد. مجموعه اشعار علی فتح‌اللهی با عنوان «تبعیدی راکی» نیز همه مضامین مورد علاقه این نوع شعر ایرانی را در خود دارد.

زیتونی می‌خورم بر فراز المپ/ خرمایی میچشم در اوج تفتان/ پلنگی آواره‌ام میان دو کوه/ بالای قله‌ها / هاله بسته‌ای خندان

شعر ایرانی در ضمن، احساسات از دل برآمده اش، آکنده با غم شیرینی است که سختی های سفرش در زندگی را به خاطر دستیابی به شعف و شعور، شیرین جلوه می دهد.

بیا سرخوشی کنیم که این بی نویدی/ سفر را چه دیدی / روزی به سر رود.

اشعار این کتاب ضمن آنکه همه شکوائیه ها، آوارگی و دلداگی ها را در خود دارد ولی یک نگرش جدید به خاطر زندگی در خارج کشور و داشتن علاقه و توجه به علم معاصر را نیز در این مجموعه آورده است.

قلم‌موی خیسی‌ام/ غریق طبیعت بیجان/ ،

بخش اعظم اشعار علی فتح‌اللهی به خودش اجازه می دهد در حین به تصویر کشیدن زندگی و مصائبش، از دید ذات فیزیکی هستی نیز به  جهان بنگرد.

در سمتی از نامعادله بودیم/ که دو لنِگ نابرابری/ به سوی دیگر باز بود/ وِ منقار به روی ما می‌کوفت.

ایرانیانی که عادت دارند در لحظات خاصی از زندگی، فرصتی برای درنگ و اندیشیدن برای خود مهیا کنند می توانند این کتاب شعر را به خودشان هدیه دهند و به محوطه ایی از احساس شاعر وارد شوند که:.

مثل یک وجب فضا/ بر سیاهچاله‌ای/ توی ظرف حوصلهِ لحظه‌های من گمند

 

خودخدا خوانده‌گان

دیروز در کافی‌شاپ،
خدایی دیدم،
مشغول تجاوز به زنی باکره بود.
تا حواسش نبود،
گناهان آن روزم را،
تو فنجان قهوه‌ام،
حل کردم و،
سر کشیدم.
امروز در دانشگاه،
خدایی دیدم،
سرگرم قتل شاعرِ بیچاره بود.
تا حواسش نبود،
گناهان دیروزم را،
ِ توی دستشویی سرپا،
شاشیدم و،
راحت شدم.
خدایان می‌گفتند:
»لذتی در گناه کردنتان نیست«
خبر از لذت شاشیدن‌شان نیست

 

آنُ‌کشی

مثل یک وجب فضا،
َبر سیاهچاله‌ای،
توی ظرف حوصله،
لحظه‌های من گمند

 

دست فروش

خانمها! آقایان!
متاعی می‌فروشم،
خریده‌امش به قیمت خون
ْ ِ غار پشت آبشار تاف.
از نقش
خانمها! آقایان!
من هیچ می‌فروشم
و در ازای آن هیچ نمی‌خواهم.
تنها،
گاهی،
َده بر یکي به هرگز بدهید
و هر از گاهی،
خود را بر همیشه تقسیم کنید.

 

ساده

نه فیلسوف اندیشه‌های مجردم،
نه پیامبر همسران بی‌شمار.
به دروغ نشدم پناهنده و
با بمب نرفتم به قندهار.
تنها،
تابعي از شعر شیار سینه‌اتَم
و کدنویس شب‌های بی‌مهار.

 

محل خرید مجموعه شعر تبعیدی راکی در آمازون

 

More from ونداد زمانی
ما مازندرانی ها و انواع بارانی که داریم
زِلف شِه – بارانی آنقدر نرم که مثل مه روی زلف می...
Read More