اعترافات شاعر وبلاگِ مست

یادادشت های شاعرانه وبلاگ « مست» توسط یک مرد متاهل تهرانی به نام بهزاد گودرزی نوشته می شود . او ساده و بدون ادا حرف های دلش را بیان می کند. مثل اکثر شعرا شاکی است و مثل اغلب شان، بیشتر از همه در نبرد با خودش، احساساتش را روایت می کند.

من و …

با تَشَری زنانه، جدی و لطیف به من میگوید:

گوش کن!!

تو رابطه ای پُر از خالی داری، تو پُر از خلق و خوی حیوانی

به بهانه آزادی در بند زمستانی، میخندی و میدانی چقدر غمگینی

ادامه میدهد…

قلبت را صاف کن و یکی برگزین وگرنه در زندگیت تنها میمانی

پاسخش گفتم:

تو را درک میکنم، من هم روزی شبیه تو بودم و قانونی برای زندگیِ خود و مردم داشتم

امشب پس از گذشت شبها دیگر کسی را مجبور به بودن آنچه میخواهم نمیکنم

چرا که خودم هستم، خودت هستی و او نیز خودش

بیا و با نوک زبان سرخ و مرطوبت، غبارِ رویِ عدسیِ چشمت را پاک کن…

مرا بپذیر گرچه حیوانم تو را، ولی رضایت دارم به این حقارت در نزد تو

تا نگاهِ تحسین آمیز تو به کسی که نیستم.

 

چای جاسمین

دیگه زندگیم شده همون زندگیه روزمره که هیچوقت نخواستم

دیگه فکرام شده یه مشت اسکناس سبزی که یه تخم مرغ هم نمیشه باهاش خرید

دیگه چشمام رو نمیتونم راحت بخارونم

دیگه هر شبم شده ماه شب چهارده

دیگه هر روزم شده دویست تومنی چروک

دیگه کمتر مینویسم که کسی نفهمه چی فکر میکنم

دیگه کمتر به دخترا نگاه میکنم

دیگه بیشتر به خونه ها نگاه میکنم

دیگه!! میدونم نگران میشی اینارو میخونی

ولی چیزی نیست

با یکی از اون چایی سبزهات

حل میشه!

 

زهی خیال باطل

مرد می شوی

اَبَر مرد می شوی

زهی خیال باطل

یک شَبه پیدا می شوی

باران صحرا می شوی

ناجی دریا می شوی

ناجی دریا می شوی؟!

گم شده! پیدا می شوی

بزرگ و آقا میشوی؟!

بزرگ و آغا می شوی

درخت سیب زردآلو

اَبسُلوت با طعم هلو

زهی خیال باطل

عشق می شوی

زهی خیال باطل

خیر!!!

عشق می شوی، تنها می شوی

این است عمر باطل

 

وبلاگ مست 

More from مرد روز
سرباز بچهِ مردمه، غریبه، زدن نداره
بنده بارها گفته‌ام؛ وسط خلافهای طهرون بزرگ شده‌ام. یکی از قواعد داش‌مشدی...
Read More