دو تجربه خواستگاری یک مرد

من مهندس معدن هستم و 31 ساله. برای یک شرکت نیمه دولتی کار می کنم. برای ایاب و ذهاب و سرکشی به معادن ماشین شرکت در اختیارم هست. از یک سال پیش به قصد پس انداز به خانه پدری ام نقل مکان کردم. وضع خانوادگی والدین بازنشسته ام معمولی است. البته می توانست خیلی بدتر باشد ولی پدرم در چند نقطه اطراف یزد و اصفهان قطعاتی زمین از قدیم داشت که بارها به دادشان رسید.

من همیشه فرد مستقل و کمی لجباز بودم. برای همسریابی نیز از 4 سال پیش، تصمیم قطعی گرفتم که بر اساس فکر و مرام خودم  و به شیوه خودم به دنبال همسر مورد علاقه ام باشم. در این مدت بعد از دقت و توجه فراوان دو بار دو خانم جوان را مساعد همسری یافتم و خیلی رسمی و با فرمول بسیار سنتی از طریق مادرم خودمان را دعوت به خواستگاری کردیم.

9fbc4b263d (2).jpg 2

من بدون هیچ چشم پوشی در جواب والدین دو خانم مربوطه گفتم که زندگی خیلی ساده ای را می توانم مهیا کنم و در آینده نیز با این وضعیت کشور و شغل بنده، تغییر خارق العاده ای ایجاد نخواهد شد. ماشین ندارم ولی پس اندازی دارم که اگر اوضاع بدتر نشود شاید قادر به خرید یک آپارتمان قسطی باشم.

هر دو خانم مورد نظر مرا می شناختند و به طور ضمنی موافقت کردند که به خانه شان برای خواستگاری بروم. اما در هر دو مورد با ظن یقین می دانم که نداشتن موقعیت مناسب مالی بنده یکی از دلایل اصلی رد تقاضای ازدواج بوده است.

مورد سومی هم این اواخر پیش آمده ولی دلسرد هستم و نمی خواهم دوباره والدینم را در موقعیت تحقیر و سرافکندگی قرار دهم. خودم هم با وجود یکدنده بودن می دانم که اذیت خواهم شد. چه می توانم بکنم. آن دو خانم جوان و حتی این سومی همگی شان مشکل مادی ندارند. تحصیلکرده و شاغل هم هستند و یا می خواهند که شاغل باشند. من به آنها حق می دهم که همه شرایط را برای زندگی در نظر بگیرند … ولی تکلیف من چیست؟
محسن

محسن عزیز

مرد بسیار جالب و مخصوصی هستی. سلامت فکر و صداقتی که داری نیز دوست داشتنی است. بی شک موقعیت شغلی ات در اکثر کشورهای جهان، وضعیت مالی بهتری برای ازدواج می توانست فراهم کند.

دلسرد و مایوس نشو چون اتفاق ناگواری نیفتاده است. شکر کن که با خانواده های روبرو شدی که به هر حال تصمیم شان بر اساس ریسک نبوده است. حتما تشخیص و قصاوت شان بر مبنی بر واقعیت ها و تجربیات زندگی کنونی خودشان بوده است

دوماً، دو نفر قبلی که به خواستگاری شان رفتی شاید بخشی از تصمیم شان به خاطر ناامنی و مشکلات غیرقابل پیشبینی اقتصادی کشور و رشد فرهنگ مصرفی است.

مطمئن باش همانطور که شخصیت و هویت سالم و صادق تو در همین جامعه شکل گرفت زنان هم نسل تو هم زیاد هستند که  مرام و دیسیپلین مشابه ترا دارند. شانس و همت می خواهد انها را بیابی.

محسن عزیز یک لحظه شک نکن که یار دوست داشتنی و همفکر و سلیقه ات همان دور و بر های تو وجود دارد. عجله نکن و با تمام وجود برایش وقت و درنگ و فرصتِ شانس بگذار.

 

Written By
More from بهمن
دوستم داره خودش رو داغون می‌کنه
من یک مددکار اجتماعی ساکن شهر ساری هستم و این نامه را...
Read More