پسری با موهای بلندِ شونه شده. ظریف و پراطوار

OLYMPUS DIGITAL CAMERA

چند سال پیش یک روز پسری اومد به کلاس نقاشی ما. پسری با موهای بلند شونه شده. ظریف و پراطوار. من، بر اساس باورهای عمومی که همه‌مون کم و زیاد ازشون سهم داریم از این پسر خوشم نیومد و تو دلم بهش می‌خندیدم.
 .
وقتی که با لحنی پرعشوه‌تر از دخترهای طناز درباره‌ی موهاش حرف می‌زد احساس چندش می‌کردم. البته هیچ‌کدوم این احساسات رو در رفتارم بروز نمی‌دادم ولی خب، حقیقت این بود که نگاه تحقیرآمیزی نسبت بهش داشتم.
,
زمان گذشت. در روزهای کلاس ما درکنار هم بودیم و متین نامش هم مثل خودش نامی بود میان دخترانه و پسرانه باادب و واقعا با متانت بود. بعدها دیدم بزرگوار و بخشنده است. یه ذره گذشت متوجه شدم مهربان و بی‌عقده هم بود. اون‌قدر شریف و ستایش برانگیز که در من تأثیر بسیار عمیقی گذاشت. عمیق تا حدی که گی دیروز تبدیل شد به دوست.
,
متین آدمی شد که از دیدنش شاد می‌شدم و ندیدنش غمگینم می ساخت و ساعت‌ها باهاش هم‌کلام می‌شدم. این دوستی عمیق و دوطرفه بعد از  دوسال به خاطر خروج اجباری از ایران عملا متوقف شد. ولی یک شب به من زنگ زد و پای تلفن در بین حرف‌هاش جمله‌ای گفت که اگر بخش خیلی کوچیکیش هم واقعیت داشته باشه برای من از شیرین‌ترین حرف‌های زندگیم شد.
 .
متین به من گفت که در سال‌های حضورش در ایران من یکی از معدود کسانی بودهم که بهش به چشم یک انسان (فارق از تمایلات جنسیش) نگاه کردم و عمیقاً دوستش بودم.
.
البته که این جمله ملغمه‌ای از شرم و غرور رو در من بیدار کرد. شرم از اون‌چه که قبل از آشنای با او بودم و هم و غرور به اون‌چه که شده‌ام. کم کم دوری و شلوغی زندگی من و شاید اون باعث شد که تماسم قطع شود. ردشو گم کرده‌ام ولی جزو تأثیرگذارترین آدم‌های زندگی منه و هیچ‌وقت فراموشش نخواهم کرد.
.
متین به من یاد داد که آدم‌ها رو فراتر از تمایلات جنسی و روش انتخابی شون در زندگی ببینم. متین قبل از همجنسگرا بودن یک انسان بود.
More from آزاده باربد
مرد بودن و زن بودن
هیچ حکمی مطلق نیست ولی تقریبن تو آلبوم عکس تمام پسرای ایرانی،...
Read More