قرنها پیش مولوی شاعر بزرگ ایرانی به زیباترین وجهی، ضرر پشیمانی را در شعر خود مطرح کرد. مولوی در کتاب چهارم مثنوی مینویسد:
ور کنی عادت پشیمان خور شوی زین پشیمانی پشیمانتر شوی
نیم عمرت در پریشانی رود نیم دیگر در پشیمانی رود
مولوی با آشنایی کاملی که با جان و روح ایرانیان داشته است با صراحت تمام از مخاطبانش می خواهد تا از واکنش مخرب فوق فاصله بگیرند.
ترک این فکر و پریشانی بگو حال و یار و کار نیکوتر بجو
ور نداری کار نیکوتر به دست پس پشیمانیت بر فوت چه است
استدلال اصلی مولانا در این شعر به واقعیت معاصر ما بسیار نزدیک است. او معتقد است در این زندگی سرشار از تغییر و سرعت، بی خطا و بیگناه بودن برای هر انسان، تقریبا غیرممکن است.
مولوی قرنها پیش گفته است همهٔ تصمیمات و انتخاب هر فرد در هر دورهِ زندگی، در حقیقت بهترین تصمیمی بوده است که در لحظه مشخصی میتوانست از او سر بزند. او می خواهد بار شرم و گناه را از دوش انسان بر دارد. اما مسئله مهم این است که بپذیریم خطا کار هستیم و به جای افسوس خوردن، یاد بگیریم اشتباهات مان را بشناسیم و بپذیریم.
چون بًدی عاجز پشیمانی ز چیست عاجزی را باز جو کز جذب کیست
عاجزی بیقادری اندر جهان کس ندیدست و نباشد این بدان
مثنوی معنوی، دفتر چهارم، مولوی