بنیتو موسولینی نخست وزیر ایتالیا، عاشق ژست گرفتن در مقابل دوربین بود. مرد پرجذبه و محبوبی که تبدیل به یکی دیگر از دلایل جذب توریست برای ایتالیا شده بود. به قول خانم فرانسس ساندرز نویسنده کتاب « زنی که به موسولینی شلیک کرد» معلوم نبود آیا هیاهوی توخالی فلسفه سیاسیاش باعث جلال و جبروت او بود یا یک میلیون کشته و مفقودالاثری که در طی ٢١ سال حکومت دیکتاتوری، قربانی بلندپروازیهای او شدند.
برای سالهای متمادی، موسولینی محبوب رسانهها و انتشارات محافظهکار اروپا بود. البته همگی آنها به این نکته اشاره میکردند که او گاهی خشن و قسی القلب نیز بود. در همان اوان به گفته سفیر انگلیس در ایتالیا، موسولینی فرقی با جنتلمنهای دیگر نداشت. آوستین چمبرلین وزیر امور خارجه از او به عنوان یک وطنپرست صادق و دوست داشتنی یاد کرد و افزود: «بدون شک او دیکتاتور نیز بود ولی قرار نیست او را با استانداردهای بریتانیا قضاوت کنیم.»
در زندگینامهای که توسط فرانسس ساندرز برای ویولت گیبسون نوشته شده، مطلع می شویم که ویولت گیبسون در ۲۶سالگی با یک تفنگ وارد رم شد، او یک ایرلندی پروتستان بود که از 4 سال قبل کاتولیک شده بود و از نزدیکی پاپ و کلیسا به موسولینی فاشیست، خشمگین بود. ویولت چاره را در این دید که دست به قتل پاپ بزند. برای ویولت جوان و ایدهآلیست، ایتالیا سمبل قدیسین، شهدا و هنرمندان مذهبی چون «فرا آنجلیکا» است. ولی او به تلخی شاهد تبدیل شدن ایتالیا به مقر سیاهپوشان فاشیست بود.
هنوز یک سال از اقامت ویولت در رم نمیگذشت که رهبر اتحادیه سوسیالیستها ربوده شده و بعد از شکنجه و تجاوز جنسی، جسدش در گودالی رها میشود. ویولت با تمام وجود، انزجار بینالمللی نسبت به موسولینی را حس میکند.
ویولت که در خانواده سرشناس ایرلندی بزرگ شده و پدری محافظهکار و عضو پارلمان ایرلند داشت، تحت تاثیر برادر بزرگش که یک لیبرال ملی مذهبی است، قرار میگیرد. از طریق او با جنبش استقلالطلبانه ایرلند و مبلغین سوسیال مسیحی آن آشنا، و در طی جنگ خانمانسوز جهانی به یک پاسیفیست ضدجنگ تبدیل میشود.
فوت برادر کوچکتر و انواع بیماریهای عصبی و فیزیکی و مهمتر از همه سرطان سینه، مدتها او را از فعالیتهای اجتماعی دور میسازد. بعد از مدتها، آشناییاش با یک زاهد روحانی به نام جان پوپ که مبلغ تلاش های عملی بود و راه نجات را در یک عمل فداکارانه میدید او را وا میدارد تا تصمیمش برای ترور پاپ را جدیتر کند.
در رم و درون یک صومعه مشغول به کار میشود ولی قبل از عملی کردن تصمیم ترور پاپ به قصد خودکشی به قلب خود شلیک کرده اما موفق به کشتن خود نمیشود. از ویولت نه نوشتهای برجا مانده و نه یادگاری از یک رابطه خصوصی. برای همین مشخص نیست وقتی تصمیم به ترور موسولینی برای ویولت قطعی میشود، او چگونه برای بار دوم قادر به تهیه اسلحه شده و چرا مقدار زیادی پول در حسابش وجود داشته است؟
به قول خانم فرانسس ساندرز نویسنده کتاب، ویولت با پوشیدن یک لباس سیاه براق و کهنه «در یک روز معمولی فاشیستی» در روز 7 آپریل 1926 به میدان معروف شهر میرود و از فاصلهای بسیار نزدیک به موسولینی شلیک میکند ولی به هدفش که «بازگشت عظمت و شکوه خدا» بود دست نمییابد.
موسولینی که برای سومین بار از مرگ گریخته است بلافاصله فرصت را غنیمت شمرده و دستور وضعیت اضطراری در کشور صادر میکند، که نتیجه آن سرکوب هرگونه اعتراض و بستن روزنامهها است. تبعید بیش از ۱۵هزار فعال سیاسی به مستعمرات ایتالیا از جمله محدودیتهایی است که در طی ۱۳سال پس از ترور موسولینی اتفاق افتاده است.
ویولت گیبسون به تشخیص پزشکان ایتالیایی به خاطر «توهمِ مزمن» از محاکمه معاف میشود ولی ۳۰سال باقی عمرش را به اقامت اجباری در یک تیمارستان تن میدهد.
خانم فرانسس ساندرز با نثری محکم و شفاف به خوبی قادر به ترسیم شخصیت دختری ایدهآلیست و مذهبی میشود که عاشق شهدا و شهادت است، دختری که از خود نشانه زیادی بر جا نگذاشته است.
Brenda Wineapple, A Wise Unknowingness: On Violet Gibson, the Nation Magazine
http://www.thenation.com/article/wise-unknowingness#