همیشه کنجکاو بودم از اینکه چرا اصلا صفت «گرانترین» برای کالاها ایجاد می شود؟ چه نوع افرادی چشم شان به سمت این گونه کالاها دوخته شده است و ایا اینکه اصلا معیار گرانتر بودن در چیست؟
اوائل، از پیش قضاوت شده و طلبکارانه به گرانتر بودن کالاها چشم می دوختم ولی به تدریج کالاها و پدیده ها و وسایل گرانتر به من ثابت کردند که ضرب المثل انگلیسی که می گوید « انقدر پولدار نیستم که جنس ارزان بخرم» در بسیاری از موارد می تواند درست باشد.
بر سر اتفاق از جلوی یک مغازه شیک عطر فروشی شهر مونترال عبور می کردم که یک مرد بسیار جذاب از من دعوت کرد که به داخل فروشگاه بروم و یکی از گرانترین عطرهای دنیا را امتحان کنم. از شما چه پنهان از اینکه این مرد زیبا مرا از درون جمعیت، لایقِ این امتحان دانسته چنان مدهوشم کرد که با افتخار به داخل فروشگاه رفتم.
البته آنجا یک جمعیت کوچک از آدم های معمولی مثل خودم بودند که منتظر امتحان آن عطر جادویی بودند. کمی دلم گرفت که فرد خاصی که فکر می کردم نیستم ولی عطری که بویش را شنیدم مطمئن هستم برای همیشه پیش من خواهد ماند.
اسمش را نمی گویم ولی جزو ارزان ترین در این لیست است که تصاویرش را می بینید. احساسی که عطر فوق در من ایجاد کرد را شاید نتوانم توضیح دهم، خیلی هم سعی کردم شیفته جلال و جبروت و اسم و طراحیِ ظرف آن نشوم ولی مگر این بوی بی نهایت زیبا امان می داد. مهمترین نکته قابل اشاره این بود که بعد از استفاده، خیلی از خودم خوشم آمد. احساس کردم بوی بدن خودم را به سطح آورده است. چیزی شبیهِ بوی راحت و مهربانِ بدن من بعد از یک هماغوشی به یادماندنی را در خود داشت. یا اگر کمی دورتر و به نوجوانی ام بر می گشتم خاطره خنده و چای خوردن با مادر و خاله ام کنار بخاری قدیمی را در من زنده کرد. پیش خودم گفتم عطری که اینطور احساسات و خاطرات را در هم بیامیزد باید گرانترین باشد.
با این وجود دلم نمی خواهد این نوع وسایل «گرانترین» را بخرم چون مطمئن هستم قیمت سرسام آور آن، مجالی به احساسات درونی و بی محابای من نمی دهد.
image source
http://www.abcnewspoint.com/top-10-most-expensive-perfumes-in-the-world-2015/