جونورهای عجیب دوران بچگی من در مازندران

سلام به همگی. می خواستم در باره چهار تا حیوون حرف بزنم که یادمه بچگی هام تو آمل دیدم یا در باره اش حرف می زدند. توی گوگل جستجو کردم و گویا همه شان همچنان وجود دارند و حدس و گمانهای مشابه از نحوه زندگی شان هم ذکر شده است.

۱- « عروسک گَـل» که ما صدایش می کردیم موش عروسکی… من اونها رو توی محله یا زیرزمینها و آب انبارها و حتی مزارع و جالیزارها دیده بودم. آیا هنوز دور و بر محیط زندگی تان در نقاط مختلف ایران قابل روئیت هستند؟

۲- « خرگوش بز پا» که می گفتند خوردنش حلال است چون برعکس خرگوش های معمولی به جای پنجه، سٌم دارند. من آنها را در دوران کودکی ام ندیدم ولی بزرگترهای دوره کودکی من می گفتند آنها را دیده اند.

۳ – « تَشی» که نوعی جوجه تیغی است و توی حیاط خونه ها و کوچه های خلوت دیده می شدند. توی بیشه و جنگل و مزارع هم بودند. وقتی به اونها نزدیک می شدیم مثل یک گلوله خار می شدند چون می پیچیدند دور خودشان تا نتوانیم به آنها دست بزنیم یا بگیریم شان…

یادمه پدرم گاهی اونها رو می گرفت. برای اینکه بتونه اونها رو از هم باز کنه میگذاشت توی یه سطل آب و اونها از حالت گرد و بسته در میومدند و سریع می کشت شون و بعد مادرم می پخت و میخوردیم. میگفتند خوردن جیگرش برای قلب خوبه.

۴- یه نوع مار بود به اسم « اشلَک» که می گفتند مثل زیپ خودش رو باز می کنه تا انواع حشرات بشینند روی بدنش و وقتی که درون شکمش پر می شد زیپ شکمش رو می بست. مار بی آزاری بود ولی حالتی مرموز داشت. من اشلَک دیدم ولی نحوه شکار حشراتش را ندیده بودم. همیشه می ترسیدم اشتباهی پایم را روی شکم بازش بگذارم و بعد زیپش را ببندد و ….

Written By
More from Saide Kardar
افسانه یونانی در باره شجاعت احمقانه فیتون پسر خورشید
آمار مرگ و میر ناشی از شجاعت حساب نشده در دوران جوانی،...
Read More