این روزها کشور، درست شبیه عاشق ها رفتار میکند. سر سپرده و خالی از ترس، شیدا و رقص کنان انگار بر روانشان هک شده «ما گر ز سر بریده میترسیدیم، در محفل عاشقان نمیرقصیدیم»
برای هم بغض میکنند، گریه میکنند، خون میدهند و زندگی پیش کش میکنند. در تهران برای نیکا خون گریه میکنند و در زاهدان صف به صف به خاک می افتند.
در آمل جلوی نیروی سرکوب زانو می زنند و قلب خود را به سمت شان می گیرند و فریاد می زنند شلیک کن. سیستان و بلوچستان در حین هجوم جنایتکارانه حکومت سرکوب، فریاد می زنند ایران خانه ما است
در سنندج خنده کنان تیر میخورند و میمیرند و در شیراز مست و لایعقل با خیابان عشق بازی میکنند!
لرها تیر خورده می ایستند و خط و نشان میکشند و کردها با دست های خالی تیر و تفنگ شیطان را مچاله میکنند.
واقعا که نوبت عشق همه شهرهای ایران است، این مردم به اندازه کافی با عقل تلاش کردند، رای ناگزیر ولی عقلانی دادند، حتی به اصلاح عقلانی پناه آوردند و حالا نوبت، نوبت شیدایی است.
و حالا قاتلان با جمعیتی مجنون طرف هستند. انگار که ایران خانم، نعل بر آتش گذاشته باشد و عشاق را فراخوانده باشد.