هیچ زندانبانی، از اشاعه داستان یک فرار موفق خوشش نمی آید. زهرا امیر ابراهیمی، زنی است که مثل میلیونها دختر ایرانی دیگر روند مطلوب نظام اسلامی را نپذیرفت. او برای خودش این حق را قائل بود تا اگر خواست، با کسی که میخواهد سکس داشته باشد.
این کار در نظام اسلامی در حد کفر است. چون بدن یک زن به خود او تعلق ندارد. نه تنها سکس خارج از ازدواج گناهی نابخشودنی است، بلکه حتی ازدواج یک زن نیز بدون اجازه «ولی» او یعنی پدر، جد پدری یا عموی او غیر ممکن است(اگر باکره باشد البته). یعنی بکارت، از دید مسلمین، مایملکی است که به خود دختر تعلق ندارد. در یک کلام، بدن زن به خودِ او تعلق ندارد.
زهرا امیر ابراهیمی، همانطور که همه ما میدانیم، در هنگام پشت کردن به ارزش های نظام اسلامی، حریم شخصی اش مورد تجاوز «جامعه» قرار گرفت. همانهایی که خواهرانشان را کتک میزنند چون دوست پسر دارند، سی دیهای سکس او را خریدند و دیدند و با خندههای مهوع در موردش حرف زدند. این «فرهنگ» عدهای در این جامعه است. عدهای که عرق هم میخورند و نماز نمیخوانند اما از نظام اسلامی هم خوششان میآید چون «اگر همین حجاب نباشد، آنها دیگر صاحب ناموس خود نیستند»
این جامعه تحت رهبری ائتلاف لاتها و بندگان مخلص خداوند، انتظار داشت تا یا برادر و عمو و مردان عشیره زهرا امیر ابراهیم سرش را ببرند و در خیابان بچرخانند، یا اینکه خودش مثل یک دختر خوب و سر به زیر که خطا کرده، برای بخشیده شدن خودش را آتش بزند یا سرش را زمین بگذارد و بمیرد. چون زنی که حس کند مالک بدن خودش است، حق زنده ماندن ندارد.
زهرا امیر ابراهیمی اما زنده ماند، از این زندان کثیف گریخت و نهایتا موفق شد استعدادهایش را به رخ دنیا بکشد. امیر ابراهیمی توانست از «عنکبوت مقدّس» بگریزد.
و اینک، او «زر امیر ابراهیمی» است. جایزهات مبارکت باشد. تو لیاقت زنده ماندن، جایزه بردن، دیده شدن، مفتخر بودن و از همه بالاتر، لیاقت مالکیت بر خودت را داشتی و من مطمئنم همه زنان این کشور این لیاقت را دارند.