سلام. روزهاى عجيب و بسیار بدی را سال پيش تجربه كردم، چرخ روزگار به كام من نچرخيد و خیلی بد آوردم. هم غم عشق از دست رفته را ميخورم و هم افسوسِ فرصت سوزیهای اقتصادی که تقریبا ورشکستم کرد. نمی تونم از گذشته بیام بیرون. فکر می کنم به ته خط رسیدم.
نیمای عزیز
یک دلیل جالب از اینکه مغز ما خاطرات تلخ و غمگین را جلوی چشم ما نگه می دارد برای این است که ما را در حالت آماده باش قرار دهد.
مغز ما با این کار فکر می کند دارد از ما در برابر تکرار یک اشتباه مهلک دیگر جلوگیری می کند. ولی گاهی یادآوری مداوم گذشته تلخ، بعضی از ما را در یک مخمصه بن بست قرار می دهد. برای شکستن این دور باطل، ساده ترین کار شاید می تواند این باشد که بفهمیم واقعا چه اتفاقی افتاده است؟
بپذیریم که اشتباه یا بدبیاری که صورت گرفته است ناگهانی و خلق الساعه نبوده است چون اگر بدانیم چه عوامل متعددی باعث آنها شده است هم زیر ضربات شرم و گناه له نمی شویم هم شانس بیشتری داریم که همان اشتباه را تکرار نکنیم.
با این وجود اگر به هر دلیلی دیدی نمی توانی از وضعیت به بن بست رسیده خارج شوی بد نیست برای برداشتن قدم اولیه، از خدمات روانشناسی استفاده کنی.
آنها می توانند به کمک داروهای مربوط به افسردگی در درجه اول، چند قدمی تو را از آن بن بست یا مخمصه ذهنی بیرون بیاورند. از آن پس، همه چیز بستگی دارد به واکنش و تشخیص خودت و مشاوره ایی که می گیری.
image source
Photo by Şahin Sezer Dinçer on Unsplash