در دنیا دو مکتب زندگی « طرفداری از سنت یا تجددطلبی» وجود دارد که به صورت آشکار در امریکا خود را بروز داده است. برای همین به سادگی نمی توان گفت طرفداران ترامپ یا بایدن، احمق یا فریبخورده هستند.
در حال حاضر نیمی از جامعه امریکا اعمال و رفتارش همچنان بر مبنای اعتقادات مذهبی است. جمهوری خواهان مدتها است نماینده این قشر جامعه هستند. در بین این نیمه امریکا: حق سقط جنین معمولا نادرست شمرده می شود. حق حمل اسلحه یک اصل اساسی امریکایی بودن است و مالیات گرفتن حکومت یا افزایش مالیات بر مردم نادرست به نظر می رسد.
نیمه محافظه کار جامعه امریکا توسط حزبی سمت و سو می گیرد که معتقد است آلودگی محیط زیست و گرمایش زمین ربطی به فعالیت بشر ندارد و این تغییرات، دوره ایی و همیشگی بوده است. استخراج ذغال سنگ و استفاده از نفت را هم مضر نمی داند.
این نیمه سنتی، بخش زیادشان در شهرها و روستاهای کوچک به سر می برند. به زندگی و آداب و رسوم همیشگی شان عادت دارند و نمی خواهند تغییرات سریع دنیای معاصر، ّبه اعتقادات شان دست درازی کند.
به طور تاریخی، مهاجرین اروپایی به امریکا آمده بودند تا مستقل زندگی کنند. حتی مذهبی های شان به امریکا پناه آوردند تا از شر جنگ کاتولیک و پروتستان فرار کنند. آمده اند تا خودشان انجیل انگلیسی را بدون دخالت کشیش ارسالی تعبیر کنند. حتی المقدور مالیات ندهند و برای حفاظت خودشان همیشه مسلح باشند.
بنیان اعتقاد امریکایی بر سوظن نسبت به حکومت است. مهمترین روشنفکران شان از «امرسون» تا « تورو» مردم را تشویق به زندگی مستقل از تاثیرات حکومت، می کردند.
رویارویی بین سنت و تجدد در امریکا بیشتر نمود داشته است چون در طی انتخابات ۲۰ سال گذشته، تجددخواهان بالای ۵۰ درصد شده اند. برای همین نیمه محافظه کار کشور به ترامپ پناه بردند که جسورانه از ارزش های شان دفاع می کند.
همه این مسیر تحول، نتیجه سیستم دمکراسی امریکا است که هم رسانه های آزاد و مستقل دارد هم آموزش و پرورش و دادگستری مستقل… مسیری که ذره ذره و در طی هر نسل شاید در حد یک درصد، مردم را به سمت پذیرش ایده های جدید می کشاند.
برای همین است که شاید «ترامپ ها» و فریاد خشمگین شان در همه دنیا دیده می شود. بنیادگرایی و محافظه کاری، در سیاره ما سر و صدای بلندتر و جسورتری به خود داده اند چون عملا می بینند که دارند میدان را به تغییرات سهمگین دنیای جدید می بازند.