سلام. اسم من فریدون است و ۳۳ ساله. تنها پسر يك خانواده هفت نفری هستم. فقط يكي از آبجی هام ازدواج كرده و من به همراه پدر و مادر و سه خواهرم زندگی ميكنم. شغل معمولی دارم با درآمد متوسط كه باهاش ميشه يه زندگی رو اداره كرد.
من به كمك پدرم زندگی مون را اداره ميكنيم. پدرم ديگه توان كار كردن ندارد و خب مسلما من بايد هزينه هايی زندگی رو پرداخت كنم. مشكل از جایی شروع ميشه كه مادرم سالهاست به بيماری سيروز كبد دچار شده و اصرار داره كه عروسی تنها پسرش رو ببينه. من فقط از پس زندگی اونا بر ميام و امكان مالی ازدواج رو ندارم. اصرار خانواده و اطرافيان از يه طرف و بالا رفتن سنم از يه طرف دیگه ولی این وسط نميخوام یکی دیگه رو تو بدبختي ام شريك كنم. این فکر و خیال ها روزگارم رو سياه كرده. نميدونم چيكار كنم خواهشا كمكم كنيد. ممنونم.
سلام فریدون عزیز
اول از همه به خودت افتخار کن که ستون خانواده بزرگی هستی.
دوما این یادت باشد که اگر قرار بود برای ما انسانها همه چیز امن و امان گردد تا ازدواج کنیم نسل بشر از روی زمین برداشته می شد.
سوما کدام موقعیت اجتماعی و فرهنگی حکم داده است که همسرت باید یک هزینه جدید در زندگی باشد. دور و برت را یکبار دیگر با دقت بیشتر نگاه کن. دختران تحصیلکرده و شاغل یک واقعیت اشکار در زندگی اجتماعی ایران است.
تو باید اول از همه تصمیم بگیری که ایا می خواهی ازدواج کنی یا نه؟ اگر جوابت مثبت است و انگیزه های دوست داشتنی مثل خوشحالی مادرت هم برایت مهم است به خودت فرصت و وقت بده که همسری مستقل و قدرتمند مثل خودت پیدا کنی.
مهمترین انتخاب بزرگ هر فرد در یافتن شریک زندگی در درجه اول و مهمتر از پول، بستگی به خود فرد و شعور و تجربه اش دارد.
دختری را پیدا کن که همراه و رفیق تو در زندگی خواهد بود. نترس. تو مشکل مالی غیرعادی نداری. داشتن یک شریک زندگی باهوش و با شعور و دوست داشتنی نه تنها هزینه اضافی نیست بلکه حمایت بی نظیر برای بهبود وضعیت خودت و خانواده ات خواهد بود.
فقط عجله نکن. قرار نیست اولین دختر همانی باشد که دنبالش می گردی. به خودت و هر دختری که مورد پسندت است فرصت بده شرایط ترا به خوبی بفهمد. بقیه اش شانس است و توانایی نگهداری دوستی و عشقی که پیدا می کنی.
image source