زنان در آكادمی و در برابر ميكرفن

در ایالات متحدۀ آمریکا در دهۀ ۱۹۸۰ نسبت دانشجویان دختر و پسر مساوی شد. اکنون شمار فارغ‌التحصیلان مؤنث به شش از هر ۱۰ نفر رسیده است. مقامهای آموزشی نگرانند مبادا دانشگاههایی دست به گزینۀ‌ ترجیحی به سود داوطلبان مذکر بزنند به این منظور که تساوی حفظ شود و در واقع به زیان دختران باشد.

در ايران ِ دهۀ 1340 يكی دو دانشگاه برای رقابت عادلانه در آزمون ورودی، گزينۀ ترجيحی قائل شدند و نمرات داوطلبان دختر و پسر را جداگانه سنجيدند: در شهرهای بزرگ، كيفيت مدرسه‌های پسران از مدارس دختران بالاتر بود و در محيطهای كوچك‌تر بسيار تفاوت داشت.

از سال 58 گزينۀ ترجيحی ملغا شد.  درهرحال، روزگاري ديگر فرا مي‌رسيد و دانشگاه‌رفتن نه تنها نزد پدر و مادرهای مدرسه‌‌رفته، بلكه در كل جامعه ضرورتی بديهی به حساب مي‌آمد.  سالهاست نسبت شش‌به‌ده اين‌جا هم مانند بسياری جاها عادی شده.

نه كاملاً.  تمايل به محدودكردن حضور زنان در افغانستان به شكلهايی شقاوت‌آميز در حد به‌آتش‌كشيدن مدرسۀ دخترانه و اسيدپاشيدن به دخترمدرسه‌ای‌ها ابراز می‌شود و در ايران و آمريكا با ترفندهايی از قبيل ايجاد سهميه و تحميل گزينۀ ترجيحی به زيان آنها.  اما سطح آب در همه جای جهان كم‌وبيش با هم بالا می‌رود.  مديريت جامعه يعنی پذيرش تغيير و همواركردن راه آن، نه تقلا برای زدن زيرآب بخشی از خلايق.

تا دهۀ 1970 در بسياری دانشگاههای مهم آمريكا و بريتانيا دانشجوی دختر راه نمی‌دادند و شهروندان مؤنث جوامع غرب با تلاش طی ساليان دراز به حق شركت در انتخابات دست يافتند.  در ايران با قدری تنش اما نه آن همه كشمكش، و شگفتا در افغانستان يكشبه.

اما تغييرفكر در مقياس نسلها اتفاق می‌افتد، نه عمر افراد.  آنچه به نظر يك نسل نپذيرفتنی می‌رسد در نسل بعد شايد عادی و بلكه مطلوب باشد.  افرادي هم كه خيال می‌كنند وظيفه دارند مسير بالاآمدن سطح آب و راه فردا را ببندند خوشبختانه فانی‌اند و اين كم موهبتی نيست.

. . . و در برابر ميكرفن
وقتی به فايل صوتی راديويي پرشنونده گوش می‌كنيم، آدم شايد ترجيح بدهد ساختگی باشد تا بتوان نديده و نشنيده‌اش گرفت.

همسر ديپلمات ايرانی می‌گويد: ما زنان غده‌ای در سرمان هست كه هرچقدر هم اقتدار داشته باشیم در موقع حساس عواطف را بر ما غالب می‌كند.

در دنيا شمار آدمهايی كه عقايدي خلاف مطالب دائرة‌المعارف‌ها دارند يحتمل بيش از آنهايی است كه شق‌ّو رقّ‌ و علمی فكر می‌كنند.  در آمريكا، در بريتانيا، در چين، شماری قابل توجه همچنان اعتقاداتي دارند كه مردم دويست‌، سيصد و هزار سال پيش داشتند.  اما مهم اين است كه به حرفهاي عوام مي‌گويند فولكلور و نمي‌گذارند قاطي كتاب درسي و دائرةا‌لمعارف شود.

تلاش عمدۀ تلويزيون وطني مخدوش‌كردن مرز دانش، و قالب‌كردن فولكلور و خيالات به‌عنوان سوات است ــــ تا طبقۀ جديد احساس آسودگي كند كه اعتقاداتش هزاردرصد درست است.  بحث رودربايستي در انظار خارجه نيست.  حرف اين است كه آن مدرسه‌ها و دانشگاهها و مدارك تحصيلي انگارنه‌انگار؟

اما در طبقۀ جديد هم پيشرفت در مقياس نسل اتفاق مي‌افتد، نه فرد.  بعيد است زنان نسل بعدي ِ خانواده‌هاي سنتي ايران همچنان حرفهاي اهل منبر و بازار و تلويزيون وطني را تكرار كنند كه غده‌اي در كلۀ انسان مؤنث نمي‌گذارد زن تفكر عقلاني پيدا كند.  و منظور آفريدگار از تعبيۀ چنين غده‌اي لابد بايد اين باشد كه زوجه و صبيـّه همواره مطيع بمانند و روي حرف حاج‌آقا حرف زيادي نزنند (يعني وزير بهداري مملكت هم كه خانم است در سرش از همان غده‌ها دارد؟).

زمان مي‌بـَرَد و خوشبختانه آدمها فانی‌اند.

محمد قائد

More from محمد قائد
کلاغها و گلادیاتورها
گرچه اهل ورزش نیستم، چون ذاتاً اهل مدارا و دموکراتم ورزشکارها را...
Read More