مرام زندگی سرکش جک لندن

نویسنده مشهور امریکایی جک لندن با قصه هایی  نظیر«سپید دندان» و«آوای وحش» معرفِ حضور چندین نسل از مردم سیاره ما می باشد. قصه های او گواه یک شخصیت قوی و خودساخته از یک خانواده فقیر امریکایی است.

جک لندن زندگی اش و ریسک‌ها و تصمیماتی که در زندگی گرفت همسطح ادعاهایش در قصه هایش است. او معتقد بود: «ما در هر لحظه، سلول به سلول به هر حال داریم می میریم پس با چنگ و دندان تا آخرین لحظه ممکن، زندگی کنیم»

او  هر کاری که یک مرد جوان فقیر قرن ۱۹ میلادی امریکا می توانست انجام دهد را تجربه کرد. در دوران تب طلا به سمت مناطق سرد کوهستانی رفت. در کشتی و جاده سازی و راه آهن، کارگری کرد. قایق کوچکی خرید که بتواند با صدف دزدی از مخمصه فقر بیرون بیاید و در نهایت فهمید که با نوشتن، می تواند به آرزوهایش برسد.

او از درجا زدن بیزار بود. به روزنامه شهرش پیشنهاد داد که به ژاپن و بعد به روسیه برود تا گزارشگر جنگ ها باشد. بعدها در اوج شهرت و ثروتی که از نویسندگی به دست آورد یک قطعه زمین بزرگ خرید تا ایده های تولید ثروت از طریق کشاورزی نوع جدید را گسترش دهد.

او در کتاب هایش مدام به این امر تاکید می کرد که برای مرد هیچ چیز تحقیرکننده تر از ترس نیست. الهام اصلی ایده هایش را از داروین و راز بقا و تلاش برای تطبیق موجودات زنده گرفته بود. او در قصه هایش مدام تکرار کرد که عاشق نوع بشر و همه قابلیت هایی است که این موجود برای زندگی و تفوق بر مشکلات در طی تکامل کسب کرده است.

او اهل ماجراجویی های عاشقانه و در عین حال مردی متعهد و خانواده دوست بود. ازدواج اول او با زنی بود که در حلقه دوستان نویسنده و هنرمند یافته بود. علاقه هر دو به عکاسی مقدمه آشنایی و ازدواج شان بود اما « بسی» را برای همسری برگزید با اعتراف به اینکه عاشقش نیست و فقط دوست و همراه خوبی است و می تواند مادر خوبی برای فرزندانش باشد.

او به خوبی می دانست که در هر مرحله زندگی، اعتقادات و نیازهایش تغییر خواهد کرد و با صراحت و شجاعت تمام از مرحله قبلی و البته با جوانمردی تمام عبور کرد.

بعد از آنکه وضعیت مالی اش از طریق  نویسندگی تضمین شد مدام در سفر بود و کلوپ های دوستانه با افراد همفکر و هم سلیقه راه می انداخت.  متاسفانه انواع بیماری ها و زخم های زندگی سخت و ماجراجویانه، او را به بیماری هایی که توام با درد بود کشاند و پناه بردن به الکل یکی از انتخابات غلط وی بود.

او عمر کوتاهی داشت ولی به گفته خودش حتی یک لحظه اش را به بطالت و آسایش سپری نکرده بود. او معتقد بود که ترجیح می دهد خاکستری از آتش زندگی باشد تا گرد و غباری درون یک قبر متروک …

او به نوعی سمبل روش زندگی ای است که افلاطون فیلسوف یونانی برای یک مرد در نظر گرفته بود. از نظر افلاطون وجود یک مرد مثل ارابه ای است که توسط سه بخش مهم و با خصوصیات مختلف به سمت زندگی می تازد.

ارابه ای که مرد سوارش است و به دو اسب سیاه و سفید بسته شده منطق و قدرت خرد یک مرد هستند. اسب سیاه ارابه اش نشانه عطش برای لذت، غذا، ثروت و شهوت است و اسب سفید نشانه غرور و وقار و بلند پروازی و آرمان های انسانی…

از نظر افلاطون، انسان قرار نیست مدام یکی از اسب ها را در مهار کامل داشته باشد و فقط با یک اسب بتازد.

از نظر فیلسوف یونانی، انسان موفق که تجربه کاملی از زندگی پیدا می کند می تواند دو اسب سرکش تمنا و غرور را به کمک عقل و خرد درشکه و افساری که دارد طوری مهار و هماهنگ کند که هم لذت های زندگی و هم جوانمردی و غرور و شرف را داشته باشد ف…

جک لندن همه عمرش و همه ایده ها و قصه هایش در تعادل بین درشکه مهار کننده و دو اسب سرکش غریزه و اخلاق، سپری شد.

سرنوشت و سرانجام ها، البته ممکن است آنچه نباشد که هر کدام ما می خواهیم. جک لندن می توانست در دریاها یا در میان کوه ها یا در مزرعه اش با یک تصادف و مریضی و اشتباه ساده بمیرد. این شانس و تصادف جبری و ناخواسته برای همه و با هر منش و مرامی وجود دارد. اما او سعی کرد براساس ایده افلاطون با تمام قدرت ولی با تعادل و منطق تا می تواند، بتازد.

jack london quote function of man is to live
مرد برای زندگی ساخته شده است نه برای روزمره گی
jack london quote man without courage
مردی که شجاعت ندارد بدبخت ترین موجود زیر این گنبد کبود است. نوعی خیانت به حیات …
jack london quote arise or be forever damned
بلندشو، بیدار شو، حرکتی بکن. کاری بکن، برخیز و برو جلو وگرنه نفرین ابدی نصیبت می شود
jack london quote mediocrity is a sin
هیچ امیدی به آنها که باری به هر جهت می گذرانند نیست. معمولی و متوسط بودن یک گناه کبیره است.

 

Jack London’s Wisdom on Living a Life of Thumos

 

 

جک لندن در ویکیپیدیا

More from مرد روز
هفت عکس هفته
Vincent West / Reuters   http://www.theatlantic.com/photo/
Read More