اصطلاحی وجود دارد به نام « برندینگ ملی» که خیلی از کشورهای جهان در یک دوره خاص بر روی آن سرمایه گذاری می کنند تا تصویر جدید از کشورشان در نزد مردم سایر کشورها – مصرف کنندگان یا گردشگران بالقوه – ایجاد کنند.
هر کشور بر اساس موقعیت جغرافیایی و تاریخی یک شعار یا یک ادعا را با قدرت تمام، بزرگ جلوه می دهد تا نظر همه دنیا را به تصویر جدیدی که یک ملت دوست دارد از خودش بروز دهد جلب کنند. ژاپن، کره، انگلیس، آلمان، هند و بسیاری کشورهای دیگر در طی ۵۰ سال گذشته با تکیه بر یک اثر یا مفهوم، تلاش کردند کشورشان را در معرض کنجکاوی دوباره جهان قرار دهند.
فستیوال های بزرگ مانند آنچه در آمریکای جنوبی دیده می شود، یا جشن آبجو آلمان، موزیک بریت پاپ، جشنواره رنگ ها در هند یا حتی کانال تلگرامی که اسراییل برای معرفی فناوری آب ایجاد کرده همگی از این نوع هستند.
درباره جشن ۲۵۰۰ ساله ایران که حدود ۵۰ سال پیش در ایران برپا شده بود سخن ها گفته شده ولی فقط انواع نیت خوانی و اغراقهای منفی در باره آن مطرح شد و تقریباً هیچ کس آن را به عنوان چشم انداز یک تبلیغات ملی یا «برندینگ ملی» ندید. تلاشی که با برنامه ریزی و سرمایه گذاری در خور یک ملت، می توانست برای ایجاد یک هویت مثبت و رو به رشد یک کشور خیلی موثر باشد.
جشن های ۲۵۰۰ ساله به گفته «عبدالرضا انصاری» مسئول کمیته جشن حتی تا مدتی از سوی وزرا جدی گرفته نمی شد و اهداف بلند آن تا امروز مورد توجه قرار نگرفته است»
رویدادی به نام جشن های ۲۵۰۰ ساله پادشاهی ایران که در روزگار خود در دنیا با نام «جشن بزرگ» سر و صدا کرد جشنی بود که می خواست زنده کننده اساطیر و تاریخ کهنسال ایران باشد.
جشنی برای توجه و بازگشت به دوران قبل از اسلام … به دورانی که در واقعیت، ایران یک تمدن بزرگ بود. درست مثل شروع رنسانس اروپا که با تمام وجود تحت تسلط مسیحیت بود ولی به یکباره تبلیغ در باره فرهنگ یونان و روم باستان در الویت فرهنگ سازان اروپا قرار گرفت.
جشنی که در زمان خود در تمامی رسانه ها ی سیاره ما بازتاب یافت. مهمانی بزرگی برای بزرگداشت تاریخ یک کشور که در آن بخش قابل توجهی از رهبران سیاسی دنیا زیر سقف یک چادر شاهانه، گرد آمدند.
جشنی که سعی کرد به بازنمایی یک امپراطوری باستانی، ریشه دار و سربلند بپردازد. این جشن دنیا را واداشت که شاهد رنسانس تمدنی باشند که اگر تلاش های سلسله پهلوی نبود در هزار توی دگرگونی های تاریخی، فراموش می شد.
به گفته «پیتر چلکوفسکی» ایران شناس معتبر، برنامه به گونه ای پیش می رفت که گویی گردباد و شن های صحرا هم با برنامه ریزی قبلی در حال ایفای نقش خود هستند و از طراحان جشن دستور می گیرند. او چنان شیفته و مسحور شده بود که ناگهان خود را هزاران سال دورتر در روزگار جمشید و کیخسرو می دید و دانسته هایش را نفس می کشید.
مرکزیت شخصیت کوروش بزرگ در این جشن نشانه دیگری از هوشمندی طراح آن است زیرا کوروش شخصیتی ایرانی با اعتبار بین المللی و در تمام فرهنگ ها، نماد رواداری و انسان گرایی در تاریخ بشر بود.
شاه می خواست تولد دوباره ایران را به گوش جهانیان برساند. داستان تولد دوباره یک ملت می توانست جادوی شکوفایی اقتصاد و مرکز توجه بودن و کلید دسترسی به هر امکانی در دنیای تبادلات بین فرهنگی، تجارت جهانی و سازندگی برای ایرانیان باشد.
امروز دیگر به اینگونه فعالیت ها به دید بهترین و واجب ترین نوع سرمایه گذاری نگاه می شود و هزینه ها تماما زیر مجموعه سرمایه گذاری در جهت به پیش راندن اقتصاد، فرهنگ و اعلام موجودیت کشورها، جایگاه بسیار ویژه ای دارند.