تنها مجردِ یک جمع متاهل شدم

 

 

نزدیک به 8 سال پیش در هفته اولی که ساکن ونکوور کانادا گذاشتم تصادفا با یک گروه ایرانی آشنا و خودمانی گشتم.  بعد از مدتی بخش مهمی از این گروه متاهل شدند و در طی چند سال، طبیعتا فرزندانی نیز به خانواده ها و جمع اضافه شد. پس از آن به آرامی جمع اولیه با وجود آنکه همچنان رابطه خود را حفظ کردند ولی تغییر اساسی در فعالیت های اجتماعی شان ایجاد شد. دیگر نه خبری از شب نشینی ها بود و نه توافقی برای به مرکز شهر رفتن ها و رستوران و کنسرت و نمایشگاه و سینما …

دو دوست دیگر مجرد جمع ما کم کم از بقیه فاصله گرفتند. یکباره از دو سال پیش متوجه شدم که من تنها مجرد باقیمانده در جمع هستم. من هنوز فکر می کنم نزدیکترین دوستانم همین افراد متاهل هستند ولی نحوه زندگی و اوقات فراغت و حتی علائق گروه بیش از پیش بر محور فرزندان شان می چرخد. فکر می کنم با همه وابستگی عاطفی ام به جمع دوستان، من هم باید از آنها فاصله بگیرم و به موقعیت های اجتماعی که در بین مجردین وجود دارد بپیوندم. نظر شما چیست؟

 

مینای عزیز

دوستان تو به ضرورت های زندگی شان پاسخ دادند و تصمیمات اساسی گرفتند. آنها البته با تبدیل شدن به افراد متاهل، در حقیقت بافت اصلی محفل دوستانه را عوض کردند. این وسط انگار فقط تو پرنده ایی هستی که از جمع  و مسیر جدید جدا افتادی و هنوز اصرار داری که خود را متعهد و همراه به جمعی بدانی که در عمل راهش را تغییر داده است.

توصیه من این است که بدون سر و صدا و یا قطع رابطه از این دوستان، هر چه زودتر فاصله بگیر و به فکر موقعیت خودت باش .

دلیلی هم  برای احساس گناه و یا شرم  وجود ندارد. با تمام قوا به سمت زندگی جدید، دوستان جدید و حتی شبکه جدیدی برو که بی شک منتظر دوستی صبور و متعهدی چون تو هستند.

 

Written By
More from بهمن
من نباید عاشق می‌شدم
دو سال از مسمومیتم می‌گذره. اون موقع اسمش رو گذاشته بودم عشق....
Read More