سلام ، هفت سال عاشق یه دختر بودم و امیدوار به آینده و در حال ساختن زندگی… توی این مدت گاهی سایه مردی رو تو زندگی ام حس میکردم اما عشقم می گفت فقط همکارمه.
حالا بعد از هفت سال با هم تو رستوران دیدمشون. دنیا رو سرم خراب شد.
سه هفته است کارم شده گریه. مثل یه آدم عزادار. میگه اون کابوس از زندیگ مون رفته. میگه ببخش و بذار زندگیمون رو بکنیم.
ولی من نمیتونم. نه میتونم ببخشمش نه میتونم ازش بگذرم
حالم خیلی بده. نمی دونم چکار کنم.
حامد عزیز
واقعا ما هم نمی دانیم. اتفاق ناگواری است که متاسفانه وارد زندگی بسیاری از زوج ها می شود. تصمیم ادامه زندگی با خودت است. تصمیمی که به شناخت خودت از او بستگی دارد. این تو هستی که باید بفهمی ایا واقعا پشیمان است یا نه؟
انسان اشتباه می کند. انسان قادر است کاملا خودش را بفریبد. انسان موجود قدرتمند و درمانده ایی است.
یکبار دیگر به او فرصت بده. اما بگذار این عزاداری واقعی ات تا هر موقع که روح اذیت شده ات لازم می داند ادامه یابد.
وقتی اگر تصمیم گرفتی بمانی با شک و تردید نباشد. دوباره اعتماد کامل کن. وگرنه دفعه بعد این بی اعتمادی است که شاید مخرب تر از خیانت، زندگی زناشویی تان را برای همیشه به بن بست می کشاند.
اگر دوستش داری و عشقش را باور داری بدان که حتما او هم شرمنده است و شاید در یک حدی، تحقیر و اذیت شده است.
اگر هم نخواهی ببخشی، باز حق تو است. او حرمت تعهدش به تو را نادیده گرفت. او با خیانتش، قرارداد بین شما را نقض کرده است.