علف هرز با نام محلی «کلدمه» یکی از دغلبازترین علفهای هرز، در زمین شالی است. کاملا شبیه ساقهی شالی برنج است. در زمان نشا به دلیل کوچکی معمولا امکان شناختش وجود ندارد. به همین دلیل به همراه نشای شالی، کاشته میشود.
با گذشت زمان شالی که قد میکشد، او هم رشد میکند. همرنگ، هماندازه، همشکل، با ساقه شالی مو نمیزند. تنها اختلاف جزئیاش این است که در بندهای ساقهی شالی مژههایی وجود دارد که «کلدمه» فاقد آن است. پٌرزهای ریز روی برگهای شالی را هم ندارد.
اگر شالیکار باشی میتوانی از روی رنگش هم وقتی خورشید از کناره به آن میتابد به وجودش پی ببری. سم علف بر رویش تاثیر ندارد، بنابراین با دست باید وجین شود. وجین اول شالی اگر زود شروع شود، شناسایی کلدمه سخت است. اما در وجین دوم خودش را بروز میدهد.
سختی وجین شالی، شکار همین کلدمهها در شالیزار است. چشمانت را باید تیز به دور و اطراف بگردانی که مبادا از زیر دستت در بروند. شالی که خوشه می بندد کلدمه هم به خوشه مینشیند.
به دلیل وزن سبک خوشههای آن، ساقههایش بالاتر از ساقههای شالی خودنمایی میکند و به کشاورز نیشخند میزند. وقتی خوشههای شالی سنگین می شوند هم میتوان وارد زمین شد و ساقههای به بار نشستهی کلدمه را برید.
شالی که درو شد، کلدمهای اگر در زمین باقی مانده باشد با آن درو میشود. وارد کیسههای شالی میشود. در حین فرایند جداسازی برنج از پوستهاش در شالیکوبی، چند درصدی از برنج نیز میشکند. در مرحلهی غربال برنج سالم از نرمهبرنج، کلدمه هم به دلیل کوچک بودنش معمولا قاطی نرمهبرنج میشود.
نرمهبرنج تازه که از شالیکوبی آمده باشد را اگر نظر بیندازی دانههای کوچکی را در آن خواهی دید. این ریز جُثه گان همان بچههای کوچکی هستند که با برخاستن گندم و جو، آنان نیز برخاسته بودند و اکنون با دوز و کلک، خودشان را بر شما تحمیل کردهاند.
اگر روزی دانههای ارزن مانندی را در برنج نیمدانهتان مشاهده کردید، آنان را جدا نکنید! زحمت زیادی کشیدهاند، از زیر نگاه سختگیر کشاورز جستهاند، همرنگ طبیعت شدهاند تا به بار بیایند و خودشان را به دست شما برسانند. بگذارید آنان هم با بچههای بزرگ بازی کنند. چهار تا کلدمه در غذا قیامت نمیآورد.
به قول مادرم دستشان را بگیرد و یا علی بگویید تا بلند شوند، با آنها مهربان باشید. آنها هم دنیایی دارند…
مادر من هر وقت بچهی کوچکی را میدید که قاطی بچههای بزرگ در حال بازی کردن بود، لبخندی بر لبانش مینشست، قربان صدقهاش میرفت و از روی مهربانی میگفت: «جو بِخَست، گندم بِخَست، کِلدِمّه هم گفت یا علی». جو و گندم بلند شدند کلدمه هم یا علی گفت.