متاسفانه به نظر می رسد، این روزها اکثریت ما ایرانیان در یک احساس آخرالزمانی، با هم سهیم هستیم. انگار داریم ذره ذره به خودمان می قبولانیم که آینده ناگوار برای ایران عزیز، زیاد دور از واقع نیست. یک احساس سراسیمگی و تردید مثل ابر سیاهی دارد همه کشور را در بر می گیرد.
به عنوان مثال نمی دانیم با کاهش مداوم ارزش پول ملی چطور روبرو شویم؟ از یک سو، طبیعی است ناراحت باشیم که سرمایه و پس انداز مردم کشورمان هر روز کمتر می شود. کاهش بهای ارز ملی در برابر دلار و سایر ارزهای جهان، قدرت خرید مردم ایران را فقط در طی چند ماه گذشته به سرعت کاهش داده است. از سوی دیگر، بعضی ها به طور غیرارادی از سقوط پول کشور خوشحال می شویم چون آن را نشانه از دست داد کنترل اوضاع توسط حکومت می بینیم!
ولی تا کجا قرار است پول یک ملت سقوط کند؟ ما واقعا باید چکار کنیم؟ حجم بزرگی از سرمایه کشور در حال خروج از کشور است. بعضی ها به سمت خرید مستغلات هجوم می برند و عملا هیچ مرجع درست و قابل اعتمادی هم نیست که به رهنمود آنها تکیه شود..
ما هم واقعا نمی دانیم چه چیزی درست است ولی امیدواریم اجازه ندهیم ما را به سمت یکی از چند سناریوی تعیین شده سوق دهند.
به همین خاطر شاید یکی از کارهایی که از عهده ما برمی آید و دیگران در آن زیاد دخیل نیستند این است که نسبت به همه احساساتی که دور و بر ما ایجاد می گردد و بخصوص واکنش های خودمان، دقت بیشتری به خرج دهیم. به هر امکان و روش و نظر جدید، همه جانبه فکر کنیم. آماده و هشیار باشیم. نگذاریم ما را به افزایش نفرت و خصومت بین ایرانی و عرب سوق دهند.
ما هیچ دشمنی بنیانی و حیاتی با کشورهای همسایه نداریم. با هیچکس نداریم. حتما اختلاف و دلگیر بودن و نیت های بد توسط حکومت ها دامن زده می شود. ولی ما بهتر است بدانیم که « جنگ» تحت هیچ شرایطی به نفع مردم منطقه نیست.
ما بهتر است هشیار باشیم و برای واکنشی که می خواهیم ابراز کنیم دقت بیشتری به خرج دهیم. به پاسخها و راه حل ایی که به ذهن مان می رسد مرور مجدد داشته باشیم. هر اتفاق و پدیده را سعی کنیم در حد شعورمان، از زوایای مختلف، بررسی کنیم. سعی کنیم همه ابعاد بد و خوب ان را مد نظر قرار دهیم.