فیلم «رگ خواب» و داستان کلیشهِ زن معصوم، مرد فاسد

حدود ۷۰ سال پیش یک نوع از قصه سرگرم کننده در غرب مد شد به نام «قصه های ترسناک عاشقانه » که یک طرح اصلی داشت. دختری احساساتی، ضعیف و بینوا، تحت تاثیر قدرت یک مرد موفق و با تجربه قرار می گرفت. ریشه این داستان به قرن ۱۸ برمیگردد که معمولا مرد قصه، قصری کمابیش ترسناک داشت و دختر به ناچار در اتاقی که فقط یک پنجره داشت در چنگ او اسیر بود.

در فیلم « رگ خواب»، مینا ( لیلا حاتمی) دختری است احساساتی که تحصیلات و موقعیت خانوادگی لازم برای یافتن شغل خوب ندارد. او در یک رستوران برای دوره ایی کوتاه شروع به کار می کند و بلافاصله مورد توجه کامران مدیر رستوران قرار می گیرد. کامران برای مینا اتاقی فراهم می کند. به او پس از مدتی ابراز عشق می کند و دختر هم می پذیرد. ما از قول مینا می بینیم که بعد از دوره کوتاه هیجانات عشقی، کوروش از مینا، کم کم فاصله می گیرد.

داستان « عاشقانه ترسناک» قرار است تکیه اصلی اش بر ترسناک و مرموز بودن اتفاقات پیش رود. ولی قصه مینا امکانی برای افزودن رمز و ترس ندارد. همه ماجرای ترس به یک شب طوفانی و رفتار مثلا مرموز گربه ایی ختم می شود که کامران، نزد مینا جا گذاشته است.

برای سینمای تفریحی ایرانی، فیلم رگ خواب، البته قدم صریحی بود از به تصویر کشیدن عشق ممنوع بین یک زن و مرد … عشقی که به حاملگی و بعد سقط جنین دختر منجر گشت.

فیلم رگ خواب، وقتی از بخش معرفی عشق مینا و کامران می گذرد دیگر رمقی برایش نمی ماند و به نظر می رسد نمی تواند تماشاچیان را علاقمند نگه دارد. برای همین به گریه و زاری و اشک و آه لیلا حاتمی و در باران قدم زدن هایش متوصل می شود. کامران که تا لحظه آخر جذاب و خواستنی به نظر می رسید دستش رو می شود و به شکل غیرمنتظره، تبدیل به مردی پلید می گردد!

در پایان، مینا بدون هیچ دلیل قانع کننده ایی، قول می دهد از این به بعد تصمیم درست بگیرد و دختر خوبی بشود … ولی مشکل اصلی قصه فیلم این است که اگر کامران در پایان قصه به مرد فاسد و پلید تبدیل نمی شد مینا عملا تصمیم بدی نگرفته بود. مینا به یک عشق زیبای مردانه پاسخ مثبت داده بود. مینای دانشگاه رفته با آن شیوه ابراز احساسات و شعور، باید می دانست وقتی کامران برایش یک محل زندگی یواشکی تدارک دیده است چه نوع رابطه ایی را مد نظر دارد.

واقعیت زندگی با درس اخلاق کلیشه ای نویسنده فیلمنامه خانم معصومه بیات فاصله زیادی دارد. مینای او خوب و مظلوم و فریب خورده است و به همان نسبت چاره ای ندارد تا کامران را یک مرد فاسد یا همان مرد قدرتمند «قصه های ترسناک عاشقانه » جلوه دهد که دختران ضعیف و معصوم را  در قصر خود به چنگ می آورند.

ولی مینا و کامران، بر طبق ضوابط زندگی معاصر می دانند چه کاری می کنند و لذت ایجاده شده اش را با هم برده اند. اگر هم تصمیمات بدی گرفته اند از طرف هر دوی شان بوده است. آن هم بیشتر به خاطر اینکه برای همدیگر مشخص نکردند چه انتظاری از این رابطه جذاب دارند؟

https://www.youtube.com/watch?v=5dX8jU9XG1k

Written By
More from Saide Kardar
گیاه مخدری که لحظه مرگ را بازسازی می کند
تحقیقی در فصلنامه « پیشگامان روانشناسی» منتشر شده است که نشان می...
Read More