۲۲ بهمن دارد می آید و به نسل ما می گویند چرا رفتی به خیابان؟ شما مقصری و بیا و معذرت بخواه
ولی اتفاقات دنیا که فقط با یافتن مقصر حل نمی شود، هر کار کردیم، دانسته یا نادانسته، همه وسع و وجود ما بود. اگر هر نسلی قرار بود کامل باشد که دیگر این همه غصه و تنش و انگیزه برای بهتر شدن باقی نمی ماند.
شاید این را شنیدید که می گویند فرزندان دیگر نمی توانند بعد از ۲۵ سالگی، همچنان والدین را مسئول موقعیت خود بپندارند. یافتن مقصر اتفاقات گذشته، درد شما را دوا نخواهد کرد.
ما تلاش مان را کردیم. شما مشعل ( حتی اگر افتاده بر زمین یا نیمه خاموش) را بردار و ادامه بده. مسئول وضعیت کنونی باش.
ما بهتر است بیشتر از هر چیز به مسئولیت خودمان بیندیشیم تا اینکه طبق روال معمول جهان سوم، مدام دیگران و « دشمن» را مسئول ناگواری ها بدانیم.
من به عنوان یک نوجوان ۱۶ ساله که ذوق زده و پرانرژی، هر روز در همین روزها به خیابانها می رفتم و مرگ بر شاه می گفتم معذرت می خواهم. معذرت می خواهم چون واقعا نمی دانستم چه خبر است.
اما حس تغییر خوب بود. امید و ایده های جدید خوب بود. احساس قدرتِ مردم را دیدن، خوب بود. برای یک نوجوان، لذت تخریب هم خوب بود و …
هر آنچه که با تظاهرات خیابانی ما به قدرت رسید در حقیقت یکی از نمایندگان واقعی تغییرات و دوره پرشتابِ عبور از سیستم اقتصاد کشاورزی به اقتصاد کامل بازار آزاد در ایران بود. جمهوری اسلامی یکی از جناح های سیاسی ممکن بود و به عنوان یک طبقه با نیات مشخص و حزب و کادر سراسری ملاها در تمام نقاط کشور، از آماده ترین ها بود و توجه و توجهی که یافت ریشه در بافت مذهبی کشور داشت.
شاید بد نباشد که دنبال مقصر و خاطی نگردیم. شاید باید این اتفاق با این روند تحولات برای خالی از سکنه شدن بیش از ۳۰هزار روستای کشور اتفاق می افتاد.
بله. حتما اگر مثلا شاه فرصت بیشتری برای فضای باز سیاسی می داد و احزاب دیگر قوی تر و منسجم تر به مردم معرفی می شدند و یا جناح چپ سنتی طرفدار شوروی، مستقل تر و نتیجتا محبوبتر رفتار می کردند حتما سناریوهای دیگر هم شانس بیشتری می یافتند.
مهم اکنونِ کشور است و تشخیص ضرورت ها و واقعیت های که در پیش رو است.