فیلمی بلغاری در باره جامعه‌ای بحران زده و بسیار آشنا

یک شبانه روز، از دید راننده های چند تاکسی، گشت مفصلی در شهر صوفیه می زنیم که به شکل تلخی، نشان می دهد چگونه فساد، زد و بند، رانت خواری و بی قانونی، مردم بلغارستان را کلافه کرده است.

راننده های تاکسی عین قیصر خودمان، هم بخشی از بدبختی جامعه را نشان می دهند و در ضمن به خاطر بن بست اسفناکی که وجود دارد چاره اول شان، انتقام است و خشونت…

راننده تاکسی اول، بعد از خداحافظی با دختر ۱۴ ساله اش و تاکید بر اینکه همه مشکلات حل خواهد شد در عصر همان روز، یک بانکدار شارلاتان و باجگیر را که می رفت خانه و زندگی اش را نابود کند با طپانچه می کشد و بعد  به خودش شلیک می کند.

راننده تاکسی دوم  که یک زن است و از اخراجی های بسیار باهوش  و تحصیلکرده، با اسلحه، مسافرش را تهدید به مرگ می کند و برای انتقام، وی را وا می د ارد که از ترس مرگ، شلوارش را خیس کند. مسافر او یک آقا زاده مرتبط با حزب کمونیست بوده است که از غرب و تحصیلاتی که حق راننده بیچاره بود برگشته بود.

تا صبح مدام راننده تاکسی ها عوض می شوند و هر بار یکی از جنبه های خشم و نفرت و رفتارهای جامعه ایی که دچار بحران است را شاهد هستیم.  صحبت های بین مردم  و حرف هایی که در رادیوی تاکسی ها پخش می شود نیز اشنا است.  مدام از نیات شوم « دشمن» می گویند که باعث بدبختی بلغارستان شده و انگشت اتهام به سمت پناهنده ها است که دزد و جنایتکار خوانده می شوند و باعث بخشی از مشکلات کشور …  .

تلخ ترین و آشناترین قسمت فیلم  Directions در باره فرار مغزها است. یکی از مسافران شبانه تاکسی ها، دکتر جراحی است که می رود آخرین پیوند قلب را انجام دهد و بعد به آلمان مهاجرت کند. او در جواب یک راننده تاکسی که از او پرسیده بود چرا نمی مانی تا بلغاری ها را نجات دهی می گوید من قادر به زنده ساختن جسد نیستم. بلغارستان مرده است.

در میان این همه ناهنجاری، دو رویی، فساد و حتی سنگدلی درون جامعه، هنوز یک خط باریک ولی آشنا از جوانمردی و نیکی های ساده هم هست که از راننده های تاکسی سر می زند. به قول یکی از راننده ها: « بدبین ها و واقع بین ها کشور را ترک کرده اند و اینها که مانده اند خوش بین ها هستند»

 

TIFF 2017 – SEP 7-17

Written By
More from Saide Kardar
سفر جسورانه رضا پهلوی به اسرائیل
به نظر محدود من رفتن رضا پهلوی به یک کشور حساس در...
Read More