قرن بیستم در مجموع با خوشبینی بشر شروع شد چون این امید ایجاد شد که مشکلات اصلی بشر بالاخره به کمک تکنولوژی برطرف خواهد شد. ولی سرانجامش دو جنگ جهانی بود.
دو جنگ مخوفی که باعث پیدایش انواع مختلف بدبینی به زندگی و احساس پوچی گشت. از میان آنها، فیلسوف رمانی الاصل فرانسوی امیل چوران، برای خودش یک نمونه خاص از تلخی و غم بود و بیشتر نوشته هایش به ستایش خودکشی ختم می شد.
از صبح تا شب کارم این است که دردمندانه خودم را تحمل کنم
امیل چوران با وجود وسواس شدیدی که به نامرادی زندگی داشت و به قول خودش تصادفی حیاتش به او اعطا شده بود از رنج و تلخی اش نسبت به زندگی انرژی می گرفت و لذت می برد. او با کتاب معروفش « تاریخ کوتاه اضمحلال بشر» که حدود ۷۰ سال پیش برای اولین بار به فرانسه منتشر کرد تبدیل به نماینده یک فرقه بدبینانه فلسفی شد. او هیچوقه نخواست مثل اغلب فیلسوفان در باره موضوعات خاص فلسفی چیزی بنویسد.
همه ما آدمها در خلوت شخصی مان، خیلی غمگین تر از آن هستیم که اقرار کنیم
من نیازی به حمایت، نصیحت یا دلسوزی ندارم. با وجود اینکه انسان پریشان و دردمندی هستم ولی چون هیچ امیدی در زندگی ندارم سرشار از انرژی هستم و هیچوقت احساس ضعف نمی کنم.
بزرگترین توهم انسان معمولی این است که یادش می رود زندگی، زندانی مرگ است
همه آرزویم این است که کاش هیچ چیز در باره خودم و دنیا نمی دانستم
اکثر کتاب هایی که چوران نوشت در باره انواع درد و مرض هایی است که انسان ها تحمل می کنند و شیفتگی همیشگی نسبت به خودکشی … « مشکل متولد شدن» از پرخواننده ترین کتاب هایش می باشد. او ۸۴ سال عمر کرد بدون اینکه یک لحظه از ترسیم زندگی بدبینانه و سرنوشت تلخی که برای بشر تصور می کرد دست بردارد.