من برای افسردگی ام چند سالی هست قرص میخورم، ولی چند تا مشکل تو زدنگی دارم که اصلی ترین اونها یکی عدم اعتماد به نفس هست و شخصیت مهر طلبی که دارم. خیلی اذیت میشم از اینکه نمیتونم مثل یه مرد زندگی کنم. از اینکه میشنوم زنها یکی را می خواهند که بهش تکیه کنند. از اون طرفم خودم دنبال یه شونه میگردم سرموبذارم روش گریه کنم. ممنون میشم کمک کنید.
بهزاد عزیز
تو خوشبختانه مهمترین قدم ها را برای وضعیتت برداشتی چون هم مثل خیلی ها انکار نکردی که مشکل افسردگی داری. هم برای حل مشکل، از دانش پزشکی کمک گرفتی.
داروها شاید مشکل را کاملا حل نکنند ولی فرصتی ایجاد می کنند که از راه حل های دیگرهم برای مشکل افسردگی و عواقب پیرامون آن نظیر عدم اعتماد، خجالت یا گوشه گیری استفاده کنی…
شاید برای این مرحله بد نباشد به سراغ روانشناس بروی ( سایکولوژیست) که بتواند به بازسازی سیستم اندیشیدن و نحوه رویارویی ذهنی ات با دنیا کمک کند.
اما یادت باشد که مشکل اعتماد به نفس و خجالت و یافتن تکیه گاه عاطفی، برای همه انسانها وجود دارد. برای همین بهتر است اگر می توانی و امکانش هست از ایجاد تجربیات جدید استقبال کنی.
دست از اما و اگر و حدس و گمان بردار و اگر از فردی خوشت می آید برو جلو و احساست را با توجه به شرایط و فرهنگ دور و بر، به مرور ابراز کن.
از هیچ چیز نترس بخصوص از جواب رد شنیدن… تو حق داری یک نفر را مورد پسند بیابی. او هم حق دارد تو را نبپسندد یا از شروع آشنایی امتناع کند. به همین سادگی و واقعی… اصلا نباید به دل بگیری یا هویت خودت را به زیر سئوال ببری.
همه این ماجراها به شکل ظریفی در هم تنیده است. شاید شانس بیاوری و عزیزِ نازنینی بیابی که از تو و شخصیت کنونی ات خوشش بیاید و حامی تو برای بهبود موقعیت روحی ات باشد. ولی منتظر معجزه نباشی.
مشکلات روحی که با آنها دست به گریبانی نیز احتیاج به راهنمایی تخصصی، تلاش و اصلاح مداوم شیوه فکر کردن و تصمیم گیری هایت دارد. به انها بهتر است صبر و شانس را هم بیفزایی.
زندگی برای همه سخت است. بشر موجود مهرطلبی است. ضعف هایت را بپذیر و بر اساس آن، قدم های کوتاه و ممتد برای حل شان بردار…