من پسر ۲۲ ساله هستم و مدت دوسال میشه آلمان اومدم. از همون اوایل با دختری در تلگرام آشنا شدم و گفت عاشقم شده. من هم فک کنم عاشقش بودم چون روزها که کلاس میرفتم با خودم میگفتم کاش زودتر تعطیل بشه برم خونه برای تماس و راز و نیاز. او در ایران زندگی میکند. خانواده ندارد و در خوانواده عمویش بزرگ شده و زندگی میکند. خواستگار زیادی داره و بخاطر قبول نکردن خواستگارها خانواده عمویش با او رفتار خوبی ندارد.
من هنوزم جواب درخواست پناهندگیم نیومده و فک میکنم ما نمیتونیم به هم برسیم و تشکیل خانواده بدهیم. چند بار سعی کردم این رابطه را بهم بزنم یک بار او دست خودش را با چاقو بریده بود و الان میترسم اگه بگم نه بلای به سر خودش بیاره هر بارم که خواستم پیام ندم خیلی ناراحت میشه و گریه میکنه. غذا نمیخوره و دیپرسه و تنهاست. لطفا کمکم کنید دیگه نمیدونم چیکار کنم با فکر کردن به او از درسهایم عقب افتادم و هرروز پریشانتر میشوم .
مازیار عزیز
هر دو جوان هستید و حق طبیعی و سالمی است اگر از هر طریقی به هم علاقمند شوید.
به عنوان یک مرد بزرگسال، آرام و متین با او حرف بزن و بگو با وجود آنکه احساس تان به همدیگر قشنگ و صمیمی است ولی این حد از آشنایی برای زندگی مادالعمر، کافی نیست. به او بگو که وضعیت تو نامشخص است.
حتما خودت هم در یک دوره از زندگی از عشق و توجه او بهره لازم را برده ایی. بگو که آشنایی و توجه او در بلوغ عاطفی ات موثر بوده است. اما بخواه که جدی تر و آینده نگرتر به آشنایی تان بیندیشد. واکنش او را بفهم و با دل و جان بشنو ولی سعی کن دقیق و مشخص باشی و حرف های بعدی ات توام با امید یا دو پهلو نباشد.
این رابطه را با گفتگو و تشخیص هر دوی تان شاید بهتر است تمام کنید وگرنه این خاطره زیبا، به ضرر هر دوی تان ختم خواهد شد.
جزئیات رابطه، وضعیت روحی هر کدام تان و قول هایی که به هم دادید برای خودتان آشنا و قابل درک است. بنا بر این، تصمیم گیرنده اصلی خودتان هستید.
منبع تصویر