سلام سنگ صبور
هفت سال است در یک منجلاب پر از بهت و ناباوری زندگی می کنم. همه مدام می گویند فراموش کن. عقل سالم هم به نظر می آید همین را می گوید ولی نمی توانم این شکست را بپذیرم. دلیل اصلی که زندگی خودم و اطرافیانم را سیاه کردم این است که خودم را می شناسم و می دانم که مرد بدی نبودم و زندگی مان هم همین را نشان می داد. درست 3 روز قبلش همه چیز خوب بود ولی یکباره همه چیز را تمام شده اعلام کرد.
دلیل بعدی که ماجرای زندگی ام را به این تلخی کرده است این است که او آدم خیلی خوب و دوست داشتنی بود. چطور اجازه داد احساس و عشق ما یکدفعه دود شود برود هوا. بیقرار و ناراحتم. زندگی ندارم.
شهاب عزیز
خیلی متاسفم. کاملا حق داری برای همیشه بیقرار و ناراحت باشی. با این همه اجازه بده بخشی از دلایل و شرایط ایجاد این غم عظیم را برایت بنویسم.
دل کندن و طردِ چیزهایی که در زندگی وجود دارند بخشی از واقعیت روزمره هستند.طرد شدن برای رقابت سالم فرصت ایجاد می کند. امکان طرد شدن به خودی خود تضمینی است برای افزایش کیفیت خواسته هایی که همه ما داریم.
طرد شدن توسط یک انسان دیگر، بدون شک ناجوانمردانه ترین ها است چون غرور ما را هدف می گیرد. خواستنی نبودن از طرف فردی که برای ما اهمیت دارد ریشه و هویت ما را در هم می ریزد.
بعضی از ما تحمل طرد شدن مان کمتر است چون سابقه طولانی در روح و روان ما دارد. چون ازدوران کودکی تاکنون مورد بی مهری قرار گرفته ایم طرد شده ایم.
بعضی از ما دیگران را طرد می کنیم چون قادر به تغییر فرد مقابل نیستیم، برای همین راهی نخواهیم داشت جز تغییر شخصیت و مرام خودمان …
ما در آغاز اشنایی با یک فرد دیگر، گوشه های از شخصیت و وجود وی را می پسندیم. وقتی هم که حس جدا شدن و نخواستن پیش می آید فقط قسمت های ناخوشایند فرد مقابل در برابر ما جلوه گر می شود.
در پایان ضرورت دارد تاکید کنم احساسی که داری فقط ویژه روحیه و موقعیت تو نیست. برای همین بد نخواهد شد اگر از متخصصین روانشناس کمک بگیری.
Image source