اسپینوزا فیلسوف درویش مسلکِ رنسانس

header_ESSAY-Hirszenberg_-Spinoza-and-the-Rabbis

اسپینوزا از متفکرین  قرن ۱۷ میلادی بود. خانواده یهودی اش او را به آمستردام آوردند و او در محیط جدید، با اندیشه های رنسانس آشنا شد و به همین خاطر هم از طرف یهودیان و مسیحیان سنتی، مورد بی مهری قرار گرفت.

باورهای شخصی اش در باره خدا، طبیعت و مذاهب رسمی، برایش تبعید و زندگی بدون افتخار و شهرت آورد. او حتی پیشنهاد تدریس در دانشگاه ها را نیز به خاطر محدودیت های که برای افکارش تعیین می کردند رد می کرد.

اسپینوزا نه ضد خدا بود، نه ضد مذهب. ولی به ادعاهای اساسی درمذاهب رسمی و سازمان یافته اعتقاد نداشت. برداشت او خردگرایانه و تا حدودی ماتریالیستی بود. به نظر او، هدف اصلی و واقعی مذهب، تلاش برای ایجاد رفتار اخلاقی بهتر برای بشریت بوده است. ولی توسط موسسات مذهبی و حرفه ای، با خرافات پیوند خورد.

او در بسیاری از زمینه های اساسی فرهنگ، اخلاق و فلسفه، حرف و نظر مستقل داشت و اندیشه هایش در دوران خودش، از کمترین شبه های خرافاتی برخوردار بود.

او از اولین پایه گذاران تفکر بینابینی برای آشتی بین مذهب و علم بود. تا قبل از آن یا می بایست کفر کامل را می پذیرفتی یا ایمان مطلق…

او در همان دوران جوانی وقتی که ارث پدری به او رسید و ناچار شد برای ثبت آن با خواهرش بر سر این ماجرا به محکمه قضایی برود بعد از برنده شدن حق خود، همه دارایی را به خواهرش بخشید. او تراشکار لنز و عدسی ها ماند و خود را به امیال دنیوی وابسته نساخت. او در کنار نوشتن های روزانه و رد و بدل کردن نامه با متفکرین عصر خود، ساده و سخت کوش زندگی کرد.

فیلسوف آلمانی هگل ادعا کرده بود که «شما یا پیرو اسپینوزا هستید یا اساساً فیلسوف نیستید!» تعریف شجاعت و صراحت او برای انیشتین نیز ستایش برانگیز بود و خود را از پیروان مذهبی که اسپینوزا ارائه کرده بود می دانست.

 

Why Spinoza still matters
https://aeon.co/essays/at-a-time-of-zealotry-spinoza-matters-more-than-ever

مرد روز در تلگرام

More from ونداد زمانی
چرا مردهای خوش قلب، تنها هستند
ما هر بار شنیدیم که مثلا می گویید چه پوست لطیفی دارید...
Read More