دو عشق و عاشقی متفاوت، سوئد و اسپانیا

من زندگی در دو کشور کاملا متفاوت اروپای را تجریه کرده ام. سوئد و اسپانیا. دو کشور با فرهنگ و آب و هوای صد و هشتاد درجه متفاوت. وقتی در سوئد زندگی می کردم عشق و عاشقی آدمها منحصر به روابط یک شبه و کوتاه مدت بود. بیشتر از پنجاه درصد دخترها و پسرهایی که می شناختم نگاه ماتریالیستی به همه چیز داشتند. هیچکس به خدا و عشق اعتقادی نداشتند، در زندگی روزمره شان هم گویی چندان به این پیوندها نیاز نداشتند.

روابط عاشقانه، گذرا ولی منطقی بودند و آشنای ها اغلب در سالن های مشروبخوری و کلوپ های رقص شکل می گرفت. اگر با یک پسر سوئدی دوست می شدی انتظار نداشتی حتی دستت را موقع راه رفتن در خیابان بگیرد یا تماسی محبت آمیز از او ببینی. توقع نداشتی حتی در حمل باری سنگین یاری ات کند. این فرهنگ آن منطقه است. ولی نه به این مفهوم که آدم های سردی بودند. برای سوئدی ها، سکس همان شب اول آشنای اتفاق می افتد.

از وقتی در شمال اسپانیا زندگی می کنم می بینم که بیشتر روابطی که شکل می گیرد به سرعت درگیر احساسات و توقعات دوستانه و عاشقانه می شود. مردم شمال اسپانیا عادت ندارند در دو ماه اول آشنای، درگیر رابطه جنسی شوند.

در شکل دادن رابطه بسیار محتاط هستند و عموما تجربه رابطه های بلند مدت بالای ده سال دارند. نگاه شان به شریک جنسی انسانی تر است. شور سکسی شان را در رقص و جشن های پر سر و صدا و جمعی تخلیه می کنند. عاشق رو بوسی هستند ( اوایل یکی از شکنجه های من بود) و شیوه های آشنای شان برای شروع رابطه با رد و بدل کردن شماره تلفن، متلک گفتن و از طریق خانواده و دوستان است. برای یار از دست رفته شان می توانند دو ماه تمام عزاداری کنند آن قدر که سرت را از دست ناله های شان به دیوار بکوبی.

بیشتر دوستان من و البته خودم در زندگی سوئدی به دنیال عشق و رابطه های بلند مدت بودیم. اغلب می توانید زاری و شکایت ایرانی های مقیم اسکاندیناوی را در مورد این که تنها هستند و سکس ندارند بشنوید چون وارد شدن به آن قالب فکری سوئدی ها برای ایرانی ها با توجه به تربیت و فرهنگ قبلی دشوار است. از قضا امروز هم که در اسپانیا هستم می بینم که ایرانی ها اصلا حوصله این رابطه های چسبنده اسپانیایی را ندارند و به دنبال رابطه های گذرا به در و دیوار می زنند.

اما برخلاف چیزی که در فرهنگ و باور عمومی وجود دارد دلیل همه این تضادها آب و هوا نیست. اینطور نیست که سرمای سوئد و گرمای اسپانیا دو نوع رفتار جنسی متفاوت را تدارک می بیند. به نظر من، احساس کمبود باعث ایجاد عطش و میل بیشتر می شد. سوئدی ها از کودکی فقدانی نداشته اند و آرزوها و تمناهای شان ممنوع و غیرقابل دسترس نبوده است.

در زندگی سوئدی برای نود درصد مردم، موقعیت اقتصادی یا اجتماعی حدوداً برابر است و نیازی به رقابت ندارند. تامین هستند و اثبات « من» نقش کمتری دارد. «من» ارضا شده سوئدی ها جاه طلب نیست و می خواهند در همه شرایط، نیاز و میل شان را با توافق و صلح طلبانه رفع و رجوع کنند.

در زندگی اسپانیایی شما فرصت بالا رفتن و رشد کردن بیشتری دارید. « من» درونی شان ناراضی تر است . این جا جنگ است. زیر پای یکدیگر را خالی می کنند. برای همدیگر می زنند. خاله زنک بازی تفریح عمومی است و … این جا ایرانِ اروپا است.

به وضوح می توان شاهد بود آنچه میل ( به خصوص میل به سکس) را هدایت و مدیریت می کند اعتماد به نفسِ آدم ها است نه انباشت دانش یا تکنیک و یا حتی ظاهر خوب. پس اگر می خواهید وارد رابطه گذرا شوید پیشنهاد می کنم به سراغ آدم هایی بروید که از اعتماد به نفس و غرور و هویت ارضا شده تری برخوردارند. این ها برایتان دردسرساز نخواهند بود. اما اگر به دنبال رابطه جدی و زولانی مدت هستید به سراغ مردمی بروید که جنگیدن در یک جامعه نابرابر را بلدند و می دانند که رابطه پر از دردسر و تلاش و افت و خیز است و باید برایش وقت گذاشت و جنگید. اگر هم حوصله و اعصاب رابطه پرتنش را ندارید آرزوی زندگی در یکی از کشورهای اسکاندیناوی را برای خودتان تجسم کنید.

وضعیت گیج و پریشان ما ایرانی ها در سوئد و اسپانیا و جستحوی بی پایان برای عملی ساختن آرزوهای مان، شاید بیشتر از همه به خاطر بادبادک های است که در یک مسیر سالم و صمیمی اجازه داده نشد به هوا بفرستیم.

More from غزال تشکر
بعید نیست ایستاده بخوابم. بعید نیست ایستاده بمیرم
آزاده بشارتی از جوانترین شاعران ایرانی است که بدون محابا، عطش های...
Read More