تئوری مغز مشترک در بعضی حیوانات

Paper-wasps-990x592

در اواخر قرن بیستم  Robin Dunbar این تئوری را مطرح کرد که  شناسایی افراد، حفظ رابطه با دیگران و داشتن یک تعداد مشخص از دوست، به واحد خاصی از حجم مغز نیاز دارد. بر همین اساس بود که « عدد دانبار» معروف شد. دانبار بر اساس قابلیت مغز انسان به این نتیجه رسید که ما قادر به تماس و همراهی و آشنایی با ۱۵۰ انسان می توانیم باشیم.

از شواهدی که افرادی نظیر David Attenborough سعی کردند برای این تئوری پیدا کنند این بود که نشان دهند مثلا میمون colobus که مغز کوچکتری دارد در گله های ۱۵ نفره زندگی می کند. یا بابون در جمع های ۵۰ نفره مشغول زندگی است و … این تئوری در سایر انواع حیوانات نظیر پرندگان نیز ثابت شده است.

ولی چرا این نسبت در حشراتی مثل زنبور و مورچه که در کولونی های بسیار بزرگ زندگی می کنند صدق نمی کند؟ بررسی های مفصل دکتر Sean O’Donnell نشان داده است که  تئوری مغر اجتماعی دکتر دانبار در بین حشراتی نظیر زنبور و مورچه بر عکس عمل می کند. او با جمع آوری ۲۹ نوع زنبور که در اندازه های مختلف لانه گروهی دارند و با جداسازی و اندازه گیری مغزشان متوجه شده است که هر چه اجتماع حشرات بزرگتر باشد مغز کوچکتری نصیب شان شده است.

دلیل اصلی تفاوت این است که زندگی در جمع خیلی بزرگ قادر به تقسیم وظایف و ضرورت ها است و به همین دلیل نیازی به داشتن مغز بزرگتر نیست چون یک عضو پر هزینه و انرژی برنده است. ولی سئوال اصلی این است که این موجودات بسیار اجتماعی چطور می توانند وظایف بسیار پیچیده نظیر تهیه غذا، شناسایی هم لانه ها، خبر رسانی، دفاع، استفاده از باکتری ها برای تهیه غذا یا مصالح مورد نیاز خود را سازماندهی کنند؟

دکتر Sean O’Donnell می گوید جامعه بزرگ زنبور یا مورچه در حقیقت یک فامیل بزرگ تشکیل شده از ملکه است که تولید مثل می کند و همه اعضای دیگر فامیل که تولید مثل نمی کنند. به تعبیر دیگر، این حشرات، موجودات جدا با هویت منفردی نیستند که در یک گروه زندگی می کنند بلکه شاخه ها و اعضای منشعب شده از یک فرد ( ملکه) هستند.

زنبورها و مورچه ها نباید انرژی و هوش زیادی برای بده بستان با سایر هم لانه ها، رقابت برای غذا، جفت یابی و تهیه موقعیت اجتماعی صرف کنند. ولی یک میمون نیازمند زرنگی و هوش و ابتکار و قدرت تشخیص برای تصمیم گیری مدام در گله است چون مدام باید به فکر چاره برای داشتن غذای بیشتر، سکس بیشتر و محبت بیشترباشد. چون با وجود زندگی گروهی، موجودی منفرد با منافع شخصی نیز هست.

زنبورها و مورچه ها با اینکه از مغز کوچکتری برخوردارند ولی اعمالی که در مجموع از آنها سر می زند بسیار پیچیده است. به تعبیری دیگر، این موجودات اجتماعی بیشتر شبیه یک مغز عمومی با هم کار می کنند و مشکلات بقای شان را برطرف می کنند. برای همین نسبت حجم مغز و سطح فعالیت های سازمان یافته عمومی شان دارای یک نسبت مشخص شبیه « نمره دانبار» نیست.

The Distributed Brainpower of Social Insects by Ed Yong

http://phenomena.nationalgeographic.com/2015/06/16/the-distributed-brainpower-of-social-insects/

https://en.wikipedia.org/wiki/Dunbar’s_number

http://neurosciencenews.com/social-wasps-cognition-brain-2135/

 

 

More from سعید داورپناه
ترانه ایی در ستایش تنهایی
شعر این انسان ساده ولی مدرن، شبیه راه گم کرده ها نیست....
Read More