بازیگر تئاتر و سینمای ایران خانم آهو خردمند عملا بعد از مرگ خواهرش نیکو خردمند نقاشی را به صورت جدی و حرفه ای آغاز کرد. همانطور که خودش بارها عنوان کرده است آثارش شبیه ترکیبی از صحنه های سینما و تئاتری است که در زندگی حرفه ای اش تجربه کرده است.
اما در کنار این نگاه اولیه اگر سعی کنیم با دقتی بیشتر به تابلوها نزدیک شویم چند تصویر و حس عمومی را شاید بتوانیم واضحتر از بقیه ببینیم. در اکثر تصاویر به قول خودش شلوغ و مملو از آدمها، انفعال و انتظار و حتی سفر و مهاجرت را می توان دید. اکثر آدمها پشت به تابلو کشیده شده اند و عمل خاصی انجام نمی دهند. یک نوع انفعال ناخوشایند و کبود در رنگ و لحن و ژست مردمِ درون تابلوها وجود دارد.
در این میان، تک چهره یک زن که بر عکس دیگران از روبرو کشیده شده است در اکثر اثار خودنمایی می کند. اگر دانش بیشتری در باره رابطه عاطفی نقاش و خواهرش نیکو موجود بود شاید می شد حدس زد که آهو خردمند هنوز مرگ خواهرش را نپذیرفته است و با انکار هر گونه علائم مربوط به لذت زندگی در بین خیل افرادی که کشیده است می خواهد زنده بودنِ خواهرش را برای خود حفظ کند.
آهو خردمند با نفی زندگی در آثارش، سعی در انکار مرگ خواهرش دارد و اگر آن را به جامعه مان تعمیم دهیم او برای اعتراض به انفعال، انتظار، سیاهی و حتی وحشتی که بر جمعیت زنانه درون اثارش نقش بسته است به دنبال تاکید و جلوه بخشی به نسلی از زن ایرانی است که با صورتی تمام نما از روبرو به بینندگان تابلو می نگرد. زنی که هم شبیه فروغ فرخزاد است و هم خواهرش نیکو و شاید حتی خودش …
شباهت کمابیش ظاهری و تکنیکی آثار آهو خردمند با کارهای نقاش شمال اروپا در دوران رنسانس Hieronymous Bosch مورد آخری است که می توان به آن اشاره کرد. بوش هم، تابلوهایش شلوغ و مملو از مردم است ولی برعکس خانم خردمند همگی مشغول یک عمل خاص هستند. شیطنت، رنگ و بروز امیال اصلی بشر بخصوص در پرده سه لته « لذت دنیوی» ضمن شباهت، تفاوت حسی قابل روئیتی با کارهای بدون لذت زندگیِ خانم خردمند نشان می دهد.